سرخ پوشیدی زمین بی حیا این روزها کرده ای بر مسلمین جور و جفا این روزها بی پدر کردی هزاران کودک بیچاره را در میان این همه درد و بلا این روزها لعن و نفرین خدا بر تو چرا کردی چنین با زن و مرد ضعیف بینوا این روزها مردم بیچاره را آواره کردی ای حوار با دلی غمبار و دردی بی دوا این روزها غیرت و مردانگی در تو ندیدم ذره ای گشته ای شرمنده از خلق خدا این روزها نوعروسان را به بدبختی کشاندی بی وفا کرده ای یک محشر کبری بپا این روزها درحلبچه خواب راحت را گرفتی از همه پیش چشمان حسین سر جدا این روزها غرب ایران را به نابودی کشاندی بی درنگ کرده ای ما را گرفتار عزا این روزها نام تو پیوند خورده با جنایت پیشگان چون نداری ذره ای مهر و وفا این روزها آه مظلومان تو را خار و ذلیلت میکند تا شوی مغلوب این سوز و نوا این روزها