بود مرا
اگرچه زندگی ام ، گاه به کام بود مرا
حلالِ لذتِ دنیا ، حرام بود مرا .
به سادگی نگذشتم ز راه پر خَمِ عمر
به گوشه گوشه ِی هر کوچه دام بود مرا.
اگر چه می روم از این جهان ، نمی میرم.
بقای روح همیشه مرام بود مرا.
نهان ز شهرت و بی اعتنا شدم بر اسم
اگر چه در سخن و شعر نام بود مرا.
به هر کجا که مقامی به علم بود و ادب؛
به احترام همیشه سلام بود مرا.
اگر که گفته ام از نقدِ کار بر هر کس
سخن به شیوه ِی مجهول و عام بود مرا.
زبانِ مستدلم تُند بوده و بُرّا
به سان تیغ ، ولی در نیام بود مرا.
چو داشتم سخن از راستی همیشه وام
به هر سخن که سرودم دوام بود مرا.
بجز کتاب رفیقی نداشتم غمخوار
که بر جراحتِ دل التیام بود مرا.
نخواستم که گزینم بجز سخن از شعر
که هر چه بود همه انهدام بود مرا.
به هیچ روی در آموختن دریغ نبود
به سان مور، به جهد ، اهتمام بود مرا.
ادای دین بجان کرده ام در آموزش
از این بضاعت اندک که وام بود مرا.
همیشه توسنِ مضمونِ بِکر در شعرم
چو موم ، در کف هر واژه رام بود مرا.
ز نا رفیق گذشتم به راه صبر و سکوت
شکایتی نه به هیچ از کلام بود مرا.
چه فایده که بگویم فلان به شعر و سخن
امیر بود اگر او ، غلام بود مرا.
اگر چه بیشتر از شعر، آدمیت بود؛
که در مقابله اش احترام بود مرا.
ز کاهلی نگذشتم به کام از عمرم
ولی کهولتِ من پشت بام بود مرا.
-----------------------------------------------
گرفت فطرت من خوی همرهی با عشق
که خون و گوشت ، ز مجنون طعام بود مرا.
چه خاطرات که دارم به سینه از همراه
همیشه عطر خوشش بر مشام بود مرا.
کسی نداد ز عصیانِ دلبران هُشدار
که هر حضور ، به نوعی پیام بود مرا.
نفس به سینه اگر بود با هوایش بود
هوای دیدن رویش مدام بود مرا.
اگر به فخر ستودم که سر نهد بر عرش،
سخن به شرح جمالش تمام بود مرا.
-------------------------------------------------
رفیق راه نشد عمر من چرا ، حاکی
ز گوش و چشم وسلامت ؛ کدام بود مرا؟.
25/2/95