bg
پس لرزه
شاعر :‌ حمیدرضا نادری
تاریخ انتشار :‌ 1394/11/01
تعداد نمایش :‌ 416

ابری است همیشه سقف یادم باران زده در مسیر بادم تا رفتن این جنون ابری پس لرزه مشو بر اعتمادم * پر می کشد از گناه من سنگ فواره زند ز ریشه ام آه چون فرفره ای ز خون ودردم از بس که خورد سرم به درگاه * قربانی روزهای تلخم یا شاعر حرف های متروک ای کاش که ذوق من بخشکد چون مغز هزار دانه ی پوک * روزی نگران من تو بودی با جسم نحیف و قلب پر درد اکنون نگران من کسی نیست ای مادر جاودانه برگرد * هر شب ز خرابه ی تحیر خش خش تن درد بر رگانت آهسته به زور می خزیدی قرصی کف دست مهربانت * یک سایه ی بد شگون و تاریک در ذهن تو بود مثل بختک یک خط عمیق از تنفر بر قلب تو بود دائما حک * من بره ی سر بریده بودم بر سقف اتاق چشم هایم تا صبح دگر تکان نمی خورد از شدت بغض دست و پایم * در خلوت انباری متروک چون میز شکسته زیر آوار با تک تک موریانه همدم من تجزیه می شدم گنه کار

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
احمدرضاخانمحمدی(الف-راهی)
0
0

سلام جناب نادری...بسیار زیباست

user image
اکبر بهرامی
0
0

جناب نادری عزیز سلام و علیکم . احسنت به شما بسیار زیباست زنده باد