bg
زهرا روحی فر
1404/04/13
8


در دل شب چون سحر، مهتاب رخشان آمدی
هم‌نفس با نور ایمان، در شب جان آمدی

دختر خورشید ایران، در طریق عاشقی
بر در پاکان نشستـی، همچو باران آمدی

نرگس چشمان تو آیینه‌ی صبر شهید
زینت دامان زهرا، نور یزدان آمدی

با دلی سرشار از شوق شهادت در نهاد
همسر مرد قیامت، سوی جانان آمدی

نام تو باقی‌ست در تاریخ، ای زیباصنم
در صف کربُبلا چون پاکبازان آمدی
زهرا روحی فر
1404/04/12
12

زیباتری از آنی که در این باغ برویی
گل ها همه در باغ و تو در برزن و‌کویی
رخسار تو خواب از همه خستگان ربوده
تو عطر گلابی که روان در دل جویی
من عاشق دلخسته تو، بی دل و رنجور
تو خوبترین، در دل دریاچه چو قویی
لیلی که به رخساره شده شهره دوران
محبوب تر از لیلی و زیباتر از اویی
شهبانوی شه ناصرِدین، چاق و‌ بداندام
تو خوش قد و بالا و چنان رشته و مویی
خوبان اگر از خُلق ندارند نصیبی
تو خوش منشی سروقدی، خوش بر و رویی
من در طلبت رند خراباتی و مستم
تو باده ی تلخی که به جامی و سبویی
گفتی که دهانت نشود جای من ای دوست
جا می شوی ای دوست ولی خار گلویی

"زهرا روحی فر"



زهرا روحی فر
1404/04/10
12

باورم نیست که بوم سرزمینم ایران
شده ویرانه و هم منظره ی غم شده‌ است
باورم نیست که سهم مردمان ایران
ضجه و آه و دم و ناله و ماتم شده است
باورم نیست که از بارش بمب و موشک
همه موهای سر دخترکان کم شده است
باورم نیست که آن نوش دوای کاووس
نرسیده به جوانان وطن سم شده است
باورم نیست که ابلیس زمان اسرائیل
مثل صدام توهم زده آدم شده است
باورم نیست که جاری شده خون شهدا
آن همه رود کمی قطره ی شبنم شده است
باورم نیست سلاح و همه ابزار نبرد
بهر آن کودک غمدیده فراهم شده است
باورم نیست که از داغ غم فرزندان
پشت مادران سرزمین من خم شده است
باورم نیست که دشمن به هزاران حیله
بر سر سفره ما نشسته محرم شده است
باورم نیست بهشت دلربای ایران
از طمعکاری دشمنان جهنم شده است
باورم نیست که دشمن گداپیشه ی پست
کرده داد و دهش اسلحه حاتم شده است
باورم نیست شغاد آن یل کینه خواه و شوم
بازهم باردگر قاتل رستم شده است

"زهرا روحی‌فر "


سید محمد حسین شرافت مولا
1404/04/09
12

بسمه تعالی 
 شعر عاشورایی



شعر ریاضی یزدی درباره حضرت مسلم بن عقیل (ع)
 

 


 
 
سلام ایزد منّان، سلام جبراییل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل (ع)
به آن نیابت عظمای سیّدالشّهدا(ع)
به آن جلال خدایی، به آن جمال جمیل
شهید عشق که سر در منای دوست گذاشت
به پیش پای خلیل خدا، چو اسماعیل
زهی مقام که فرش حریم حرمت او
شکنج طُرّه ی حوراست و بال میکاییل
شعاع پرتوی مهرت، نسیم پاک بهشت
شرار آتش قهرت، حجاره ی سجّیل
چنان شعاع که گفتی کنار تیغ کجت
ستاده گوش به فرمان جناب عزراییل
بر آستان درش آفتاب سایه نشین
به بام قبّه ی او ماه آسمان قندیل
تو بر حقّی و مرام تو حقّ، امام تو حقّ
به آیه آیه ی تورات و مصحف و انجیل
ببین دنائت دنیا که از تو بیعت خواست
کسی که پیش جلال تو بنده‌ یی ست ذلیل
محیط کوفه ترا , کوچک است و روح بزرگ
از آن به بام شدی کشته , ای سلیل خلیل
فراز بام سلام امام دادی و داد
میان برکه‌ یی از خون جواب، امام قتیل
شروع نهضت خونین کربلا ز تو شد
به نطق زینب کبری (س) به شام شد تکمیل
زیارت تو ملایک کنند در ملکوت
به جای خواندن تسبیح گفتن تحلیل
شهید راه امامی که طور سینه ی اوست
ز نور مهبط جبریل و مطلع تنزیل
مدیحت تو «ریاضی» کجا و حضرت دوست
مگر خدای عنایت کند جزای جزیل
به گردش مه و خورشید گفت تاریخی
به پاس نعمت تکمیل این ضریح جمیل
"
ریاضی از پی مجد و ادب در آی و ببوس"
"
رواق مرقد زرّین مسلم ابن عقیل"
  


 

منبع :  دیوان ملک الشّعرا ریاضی یزدی _ به کوشش : مهدی آصفی _ با تصحیح و حواشی و تدوین و مقدمه ی حسین آهی _ انتشارات : جمهوری _ تهران _ چاپ اول _ 1390 .

 


 
گردآوری از سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

 

محمد رضا گلی احمدگورابی
1404/04/04
3


ای نگاهت روشنی بخش غم شب‌های من
می‌کشد لبخند شیرینت به‌سویت پای من

باد با چشمان تو رازی از نهان در دل نهاد
نغمه‌ای پیچیده در موج خیال‌آرای من

هر نفس از باده‌ی عشقت بهاران می‌رسد
باغ دل سرسبز شد با سایه‌ی مأوای من
دست‌های خسته‌ام در آسمان، پرواز کرد
با امیدت نور باران شد شبِ تنهای من
سید محمد حسین شرافت مولا
1404/01/22
43

 

بسمه تعالی

 

 

طرح عاشورایی __ حضرت مختار

 

 

 

 

 

مختار
سال ها
عشق شهادت
بی سر را
داشت

 

 

 

متخلص به :

بستان

 

 

مریم زنگنه
شاعر مست
1403/12/18
40

ظهر یه روز خیلی گرم مرداد

قلم رو دفتر یه نوشته سُر داد

من با چشام نوشته رو می دیدم

به خامیش اما خیلی می خندیدم

زیبا بود آهنگین و قافیه ام داشت

انگار ولی یه چیزایی رو کم داشت

با همه خامی و ناپختگیش

میشد ازش کرد هزارتا برداشت

از اولش می اومدم آخرش

دوباره برمیگشتم از اولش

راس راسی این ترانه بود که گفتم

بعد یه ساعت که شدم مطلش

وقتی که خوب گرم میشد موتورم

فهمیدم یه شاعر آماتورم

 

 

 

 

 

 

 

 

اکبر بهرامی
1403/11/22
44

تو باشی در خیالم من نمی خواهم جهانی را

نمی خواهم ازین دنیانی فانی لقمه نانی را

بمیرم گوشه ی میخانه ها لبریز از عشقم

نمی خواهم ببینم گریه شیرین زبانی را

به درویشی قناعت می کنم در کنج ویرانه

که امحا کرده باشم در جهان خشم نهانی را

تمام عمرمن شد صرف دل بستن به چشمانت

از آن روزی که دیدم در تو من نام و نشانی را

به چشم من نیامد خواب راحت نازنین من

از آن وقتی که دیدم در نگاهت آسمانی را

مجید محمدی
غزلیات مجیدمحمدی(تنها)
1403/11/10
44

نام شعر: منطق
پشت من گفتی ندارم من که حتی منطقی
آبرو داری همیشه کرده ام نا لایقی

می‌زنی تهمت چرا بر قلب این عاشق عزیز؟
من که تسلیمت همیشه بوده ام ای مشرقی

هرکسی لافی زده پشتت زبانش بسته شد
من نگفتم از بدی های تو همچون عاشقی

بارها گفتم فرشته صفتی یادت که هست؟
ماهرانه از سرم عقلم ربودی،سارقی

تا ابد زیبا ترینی بهترینی مثل ماه
هیچ سودی این ندارد آنقدر بی منطقی
#مجید_محمدی(تنها)
مجید محمدی
اشعار سپید و دلنوشته
1403/11/09
30

هیچ می‌دانستی نوازنده ای؟
با عطر لطیف صدایت
ضربان قلب مرا می نوازی
هیچ می دانستی آهنگسازی؟
با عطر لطیف بودنت
حال دل مرا کوک می سازی
هیچ می‌دانستی شاعری؟
لبخند ملیح تو
هم الفاظ را در اشعارم
 به هم می بافد
هم مرا از ابتدا
عاشق تو می سازد
پس این شعر توست
که از زبانم جاریست
هیچ می دانستی خدایی؟
چون فقط تو را می پرستم
قبله من  فقط قلب توست

#مجید_محمدی(تنها)
#تخلص_تنها
مجید محمدی
غزلیات مجیدمحمدی(تنها)
1403/11/09
44

نام شعر: خواب‌شیرین

خواب شیرین را تو تلخش می‌کنی بر من چرا؟
حرف رفتن می‌زنی با من چرا ای بی وفا

مهربانی کن نزن حرفی ز رفتن نازنین
ساکن قلبم بمان ای مهربان در این سرا

می‌زنی حرف نپخته یک زمان هایی فقط
قلب من عادت ندارد کن مراعات مرا

حرف رفتن را به من هرگز نزن حتی مزاح
جای آن من را عزیزم کن صدا ای دلربا

اسم من را بی صدا فریاد کن در گوش من
تا دلم عاشق شود از ابتدا تا انتها

#مجید_محمدی( تنها)
مجید محمدی
اشعار سپید و دلنوشته
1403/11/09
39

از ماندن تا نماندن
یک نون فرق است
اما دنیایی فاصله دارند
یکی دنیای فردی و میسازه
یکی دنیای فردی رو نابود میسازه
هر دو می‌سازند اما
این یکی ساختن کجا وُ آن یکی ساختن کجا

#مجید_محمدی(تنها)
مجید محمدی
اشعار سپید
1403/11/09
43

این مَنِ بی تو
من نیست
پس کیست؟
خودم هم نمیدانم
که آن چیست؟
که درون مرا میخورد
و تفاله اش را به بیرون
پرت می‌کند
این مَنِ بی تو
من نیست
هیچ نیست
جز سرگردانی مطلق
می‌چرخد دنیای بی تو دور سرم
اما تو را نمی یابد
راستی کجایی تو؟

#مجید_محمدی(تنها)
مجید محمدی
غزلیات مجیدمحمدی(تنها)
1403/11/09
32

قلب و قبل از دیدنت من پرورش دادم چرا؟
تا کسی آمد نگیرد قلب را از دست ما

مثل دکتر می شکافی قلب را با آن نگاه
تا بدزدی قلب من را  از خودم ای دلربا

این دلم تا دید چشمت را فراموشی گرفت
  ای غریبه کرده ای با این دلم آخر چه ها

تا که دیدم من تو را در دل غریبه گشته ام
چشم زیبایت دلم را برده هر دم در فنا

من شدم فارغ ز آنچه بوده ام دانا عزیز
هرکسی عاشق شود باید چنین باشد چرا؟

#مجید_محمدی(تنها)
#تخلص_تنها
مریم زنگنه
1403/08/15
173

برای گریه های خود ندارم شانه هایت را
سرم را روی زانو نه، دلم دیوار میخواهد

درین کنج قفس بی هم نفس افتاده ام اکنون
دلم یک قوی عاشق نه، ولی یک سار میخواد

زمانی عاشق آواز و رقص و زندگی بودم
هم اکنون کنج تنهایی دلم گیتار میخواد

دگر طاووس و بلبل قمری و گنجشک زیبا نیست
درونم رو به تغییر است دلم کفتار میخواهد

نمی شوید دگر الکل غمم را از پس سینه
به اشک عادت ندارم من، دلم سیگار میخواهد

ندارم جرات اینکه بگیرم از خودم جان را
دلم یک زلزله همراه با آوار میخواد
مریم زنگنه
1403/07/27
207

بیرون بزن از خانه درین عصر که یک ریز

میبارد از آن غصه و افکار غم انگیز

ای یار رها کن این دو ترکیب زمین را

ترکیب شد عصر جمعه با غروب پاییز
مرتضی عباسی
پلک
1403/07/19
141

و اینگونه میان آسمان و زمین پرواز کردم
تا ادامه راه
انتهای قفس
تا معبد گمان
من گمان می‌کردم در خیال هم می‌توان نمرد
در خیال هم می‌توان رسید
در خیال هم می‌توان رویید

در خیال هم می‌توان رویید و اینگونه پژواک مردن را در گوش‌هایم نجوا کردم
بی بهانه، بی‌تردید، بی‌ابهام
ادامه راه تا مردن
ادامه قفس تا نجوا
گویی آدم هم هوای سیب کرده بود

من آدم بودم و حوا را هوایی کرده بودم
تا برویم به خیال
برویم به خیال
برویم به ابهام
من سیب را خورده بودم
اما رانده نشدم
من رانده نشدم
من خیال می‌کردم من گمان می‌کردم رانده نمی‌شوم رانده نشدم
رانده نشدم
نشدم نشدم
نشدم
...
#مرتضی_عباسی
مریم زنگنه
1403/07/11
166

میگویم نظرت چیست چای دارچین بریزیم و کنار پنجره باران خورده آرامش شب را به تماشا بنشینیم؟

پولکی چشمانت را بیاور
مبادا به موشک باران فکر کنی!
شاید اصلا فردایی وجود نداشت
شاید پسر منو تو اصلا کودک جنگ نشد

تو فقط به فکر سلامتی خودت باش، و برای همگان آرزوی سلامتی کن🙏💚

-مریم زنگنه

#جنگ
ابراهیم حاج محمدی
1403/05/06
185

《حلاوت‌خانه‌ی دنیا مگس در انگبین دارد》*
سواری کی دهد بهتر《چموش اسبی که زین》دارد

مجال عمر آدم هست عشرتگاه حیرانی
زمستان و بهارش مثل قرآن مدّ و لین دارد

چو سر بر آستانِ شیخ آوردی، ندانستی؟
بجای دست این اعجوبه پا در آستین دارد

ندارد جز نشانِ کفر بر پیشانی، از رندی
خلایق گر چه پندارند، لاکردار دین دارد

الکساندر چوخوف تا شیخِ ما را دید با من گفت:
برهمن پینه بر پیشانی‌اش مانندِ این دارد

یقین دارم که در اندیشه از هر شیخِ لامذهب
《ولادیمِر پُتین》 کمتر شباهت با لنین دارد

نبینی کیمیاتر از خلوص امروزه در هر جا
گمان تنها نبر ناخالصی تولیدِ چین دارد

اگر پای تو تاول می‌زند چرکین ملالی نیست
شرف نعلین شیخ شهرتان چون بر پوتین دارد

کُنَد قالب تهی بوالهول، شیخ شهر ما وقتی
گره بر ابروانش هست و چینی بر جبین دارد

به چشم خویشتن دیدم تلو می‌خورد سرمستی
بلوف می‌زد که جامش شیخِ ما سرکنگبین دارد

《قمر》

@@@@@@@

* مصرعی به وام از حضرت بیدل دهلوی
سید محمد حسین شرافت مولا
1403/04/01
209

 

بسمه تعالی

 


روزنامه خبر جنوب _ ضمیمه ادبی " نگاه پنجشنبه " _ 12 آبان 140

 

بررسی دیدگاه های عطار نیشابوری در مثنوی فتوت نامه

                                                                                                

                                                                       

 

چکیده

 

پندهای اخلاقی و دینی ناب که از آموزه های وحی فرستاده ی خداوند تابان و یا از تجربه های شکست و توفیق افراد دیگر می باشند , راه سعادت در زندگی به ظاهر عادی امّا عجیب و پر از مشکل است .  باید تمام انسان ها را که در روز نخست آفرینش , از نور ِ خداوند درخشان آفریده شدند , دوست داشت . و از روی غرور ِ نفس امّاره و نادانی و سطحی نگری , تفاوت نگذاشت . همچنین , باید همواره فروتن بود . و تکبّر نداشت .  زیرا کبر , براساس وحی فرستاده ی خداوند تابنده به پیامبر ها (ع) ,  تنها برای سرشت کبریایی خداوند است . و با هر فردی , اقتضای سنّ او را که بر اساس دانش پزشکی و بر اساس شرایط محیطی , بر جسم و روان او تاثیر زیادی می گذارد , در برخورد ِ با وی رعایت نمود . و بر اساس قانون آفرینش و عقلانیّت ,  نتیجه ی هر خواسته ای در دو جهان , تنها نه در خیال و گفتار بلکه همراه با کردار است . و باید در پیشگاه خداوند درخشنده و در جامعه که سرشت مخالف بی ادبی دارند , همواره ادب داشت . تا مورد تنبیه خداوند بزرگ و جامعه قرار نگرفت . و سعادت الهی در دو جهان , بر اساس وحی فرستاده ی خداوند بزرگ به پیامبر ها (ع) ,  تلاش در بندگی و عبادت های تنها آفریننده و پرستیده , قدرتمند ترین و زیباترین سرشت وجودی هستی یعنی خداوند است .

 

واژه‌هاي كليدي: پند دینی , پند اخلاقی

 

مقدمه

شیخ فریدالدّین محمّد عطّار نیشابوری , در سده ی هفتم هجری در شهر نیشابور پا به جهان گذاشت . ایشان , به گواه آثار تاثیر گذار جهانی اش , شاعر , نویسنده و عارف ماندگار ادبیّات پارسی و جهان است . فرزانه ی والای نیشابور , شیخ عطّار , پندهای ژرف اخلاقی و دینی نیز , در آثار بسیار تاثیر بخشش , برجای گذاشته است . که مثنوی : فتوّت نامه , که منسوب به ایشان است , از آن جمله است . در زیر , به بررسی مثنوی پندآموز ِ ناب و جاودان " فتوّت نامه "  می پردازیم .

 

متن

 

همه کس را به یاری دوست داشتن
نگفتن آن یکی مغز و دگر پوست

عطّار نیشابوری به نکته ی مهمّی اشاره می کند :
تمام انسان ها را  که در آغاز آفرینش بشر بر اساس وحی فرستاده ی خداوند به پیامبر ها (ص) ,  از منبع نور و درخشان ترین و زیباترین و پاک ترین  ِهستی یعنی سرشت ِ وجودی الهی ,  آفریده شده اند , از قلب , دوست داشته باش . و یاری کن . و در اندیشه و حسابگری خویشتن ,  با پرهیز از غرور و منفعت طلبی ِ دنیوی و سطحی نگری که بر اساس وحی فرستاده ی الهی , موجب خشم الهی است ,  میان افراد , مانند تفاوت ِ : "هسته " ی اصلی , که قابل استفاده و خوب می باشد و " پوست "  ظاهری ,  که غیر قابل استفاده  و بد می باشد , قضاوت نکن . 

به هر کس خواستی می باید آنت
اگر خواهی به خود نبود زیانت

در ادامه ,  فرزانه ی نیشابور می فرماید :
چیزی را که برای خود می خواهی , برای انسان های دیگر هم بخواه . زیرا تمام انسان ها , از سرشت  زیبایی بی پایان و نور بی کران سرشت خداوند آفریده شده اند . پس , باید خیرخواه همه ی انسان ها باشیم . تا خشنودی حضرت آفریننده ی پرستیده یعنی خداوند را به دست آوریم . آری , خداوند تابان در زندگی ِ سعادتمندانه , به چنین کسی , زیان نخواهد رساند .

زبان را در بدی گفتن میاموز
پشیمانی خوری تو هم یکی روز                                

آری , فرد باید در کلام  , از واژه های گناه آلود و بد , استفاده و حتّی امتحان نکند .
زیرا , حکمت خداوند بزرگ , بر اساس وحی فرستاده ی خداوند به پیامبر ها (ع) اینگونه است که :
سرانجام , عدل خداوند ,  زمانی , سزای بدی کلامت را خواهد داد . و پشیمان خواهی شد .

در اینجا , این نکته نیز بیان می گردد که :
ادب , بر اساس وحی فرستاده ی خداوند تابنده و آموزه های اخلاقی ِ پیامبر ها (ع) و سخن های اولیای خداوند درخشان و بزرگان اخلاق و اندیشمند های اجتماعی , یکی از مهم ترین واجب ها و هدف های فرد , در زبان و کردار در پیشگاه خداوند تابان و حتّی جامعه ی انسانی است . و موجب ِ خشنودی خداوند تابناک و جامعه از فرد می گردد . و بی ادبی , در زبان و کردار , مورد تنبیه از سوی حضرت یزدان و
 [2]جامعه خواهد شد . آری : " از خدا جوییم توفیق ادب    بی ادب محروم شد از لطف ِ رب "  

کسی که او را به خشم اندر رضا نیست
فتوّت در جهان او را روا نیست

کسی که هنگام عصبانیّت , خشم خود را کنترل نکند . و تصمیم  به پایان خشم  , نگیرد . و و به خاتمه ی عصبانیّت  , راضی نگردد . بنا بر فرموده ی عطّار نیشابوری , شایسته ی عنوان فتوّت در دنیا نیست . زیرا , عنصر فتوّت , بردباری و گذشت می خواهد . و تنها به توان ِ بازو نیست . و به بزرگی و معنویّت قلب نیز می باشد . تا  موجب درگیری نگردد . و در میان جامعه , موجب ترویج معنویّت و آرامش گردد .

درون را پاک دار از کین مردم
که کین داری نشد آیین مردم

در  ادامه ,  فرزانه ی نیشابور ,  به روش و منش صحیح مردمداری و زیستن با سایر افراد اشاره می کند :
 کینه و دشمنی ِ افراد
جامعه را از ذهن و اندیشه ی خویشتن , باید خالی کرد و از بین برد .
در اینجا , این نکته نیز بیان می گردد :
اگر فرد در زندگی اجتماعی , کینه توزی شخص یا اشخاص دیگر را از ذهن خویش پاک نکند , به حتم , دچار فشار روانی و حتّی دعوا با دیگران می شود . و اندیشه ی شاد و دارای آرامش و بدون کینه ورزی , فرد و جامعه را به روان سالم و در نهایت , به زندگی سالم , بدون دعوا و موفّق می رساند .

تواضع کن تواضع بر خلایق
تکبّر جز خدا را نیست لایق

همچنین , بر اساس وحی فرستاده ی خداوند تابناک به پیامبرهای فرستاده اش (ع) , عنصر" کبر " ,  تنها برای خداوند تابنده و سزاوار وجود ایشان که تنها آفریننده ی هستی و توانا ترین و با شکوه ترین و روشن  ترین سرشت ِ وجودی دو جهان است , می باشد . و خودخواهی و غرور برای آفریده های خداوند بزرگ , خطا و موجب خشم ِ خداوند تابان می گردد .

و برای خشنودی خداوند درخشان و رسیدن به کمال انسانی در دنیا و آخرت بر اساس وحی فرستاده ی خداوند تابنده  به پیامبر ها (ع) و آموزه های اولیای خداوند , باید در برابرخداوند نورگستر و آفریده ها ,  قلب , زبان و کردار ِ  بسیار فروتن و خاشع داشت .

سخن نرم و لطیف و تازه می گوی
نه بیرون از حد و اندازه می گوی

در ادامه , عطّار نیشابوری نکته ی ارزشمندی را بیان می کند :
فرد در هنگام صحبت کردن با دیگران هنگامی که : با مهربانی , با دقّت و نکته سنج و جدید , سخن بگوید , کلام او بهترین تاثیر و کیفیّت را دارد .
همچنین , زیاده گویی و صحبت درباره ی موضوع هایی که درباره ی آنها اطّلاع کافی نداریم ,  بی فایده و حتّی گاهی , زیان آور است .

مگو راز ِ دلت با هر کسی باز
که در دنیا نیابی محرم ِ راز

آری , هر کس ,  رازهای
ی قلبی دارد . که برای آرامش و معنویّت , با فردی نیاز دارد که بگوید . و همدل گردد .
در اینجا , فرزانه ی نیشابور , شیخ عطّار نیشابوری بیان می کند :
راز های قلبی ِ شخصی را با تمام افراد مطرح نکن .  زیرا در بیشتر افراد جامعه , همدم و مورد اعتماد و  پوشاننده ی  راز های قلبی , وجود ندارد .
آری , باید رازهای عمیق را با افراد دارای ظرفیّت قلبی بالا و دارای انسانیّت والا , در میان گذاشت .

مدارا کن تو با پیران مسکین
ببخشا بر جوانان ِ بدآیین                                    

در اینجا , عطّار نیشابوری به نکته ی خردمندانه ای اشاره دارد :

بخاطر شرایط خاصّ روحی و جسمی و محیطی در هر سنّی , اقتضا می کند که روش برخورد و رفتار تفاوت کند .
 آری ,  با سالخورده های ناتوان و ضعیف  که طاقت جسمی و روانی کمتری دارند ,  باید با صبر و نرمی و کوتاه آمدن و رعایت حال نمودن ,  رفتار کرد .
و با جوان ها نیز که احساساتی و کم حوصله و با روش غلط و اشتباه ,  با مسایل زندگی برخورد می کنند , با گذشت و عفو ,   و دوری از دعوا ,  باید رفتار نمود .
این نکته ی ارزشمند نیز بیان می گردد که :
فرد در برخورد با افراد دیگر در هر سنّی , باید ادب را رعایت کند . تا خواسته یا از روی خامی و نادانی ,  کلام یا عمل بد و بی ادبانه ای , نکند .  و برای جلوگیری از دعوا ,  با صبر و فرو بردن خشم و بیرون رفتن از آن مکان ,  عمل نماید .

نصیحت در نهانی بهتر آید
گره از جان و بند از دل گشاید     

نصیحت , عامل بسیار سازنده و ارزشمندی در رشد افراد است .  زیرا , فرد را به خطاهایش آشنا می سازد . تا آنها را برطرف کند .
در اینجا شیخ فرزانه ی نیشابور نکته ی ارزشمندی را بیان می کند :
اگر پند و اندرز ِ کسی  را در جمع به او نگویی . و در خلوت , با خود او مطرح نمایی , عقده های جان و قلبی وی را باز می کند . و دراو ,  تاثیر قلبی افزون تری می گذارد . و حتّی تاثیر عملکردی بیشتری دارد . زیرا به شخصیّت او , اهمیّت بیشتری می دهی .

به طاعت کوش تا دیندار گردی
که بی دین را نزیبد لاف ِ مردی

 شرط حقیقی دیندار بودن , تلاش در عبادت ها  , اعمال دینی و بندگی خداوند ِ بزرگ است . وکسی که دیندار نباشد ,لایق و سزاوار ِ ادّعای ارزشمند بودن و مردانگی ,  نمی باشد . زیرا , عنصر دین است که وحی فرستاده ی خداوند تابناک به پیامبر های فرستاده اش (ع) و نیز آموزه های اولیای خداوند تابنده می باشد . و انسان کامل الهی ِ ارزشمند را تربیت می کند .

به گفتار این سخن ها راست ناید
تو را گفتار با کردار باید

در ادامه , شیخ عطّار نیشابوری نکته ی جاودانی را بیان می کند :
ارزش فرد ,  تنها به زبان نیست . و  صحبت ها و نصیحت ها , تنها به کلام , به کار نمی آید . و باید همراه گفتار , کردار نیز باشد . و گرنه , خواسته ی فکر و کلام , در بین راه ,  رها می شود . و به مقصد ونتیجه , نخواهد رسید . زیرا فرد خیالاتی , رؤیا پردازی می کند . و سخن می گوید .  و فرد واقع گرا , عمل کردن را حقیقت ِ رخ دهنده در زندگی می یابد . و خواهد یافت .
 و این نکته ی مهم , هم در مقصود های دنیوی و هم مقصود های اخروی , می باشد . و سعادت فرد را در زندگی دو جهان , تعیین می کند .

چو چشمت روی آن هستی ببیند
سخن های مَنَت در جان نشیند

شیخ فرزانه ی نیشابور , در پایان مثنوی پندآموز ِ ارزشمند " فتوّت نامه " می فرماید :

اهمّیّت گفتار ها و نکته هایی که بیان می کند , هنگامی برای خواننده ی مثنوی فتوّت نامه , معلوم می گردد و در وجودش , تاثیرعمیق و لذّت فراوانی می گذارد , که خواننده و انجام دهنده ی پندهای مثنوی فتوّت نامه , وفات کند . و روحش به جهان دیگر یعنی آخرت ,  برود . و نظاره گر ِ جهان وجودی اخروی ِ پس از مرگ شود . و در آنجا , درستی و نتیجه بخشی پندهای ناب ِ کاربردی عطّار نیشابوری , برای او که هم , تجربه ی دنیا را پشت سر گذاشته است . و نیز اکنون که هستی اخروی دارد , کاملا واضح و ملموس گردد .

در اینجا , این نکته ی ماندگار نیز قابل بیان است :
فرد , در طول زندگی ,  برخی پند هایی را  که می شنود , بر خلاف ظاهر ساده و شیوه ی بیان معمولی  ,  نباید عادی و معمولی بداند .  و تا زمان و فرصت هست , باید به آنها عمل نماید . زیرا ماهیّت زمان اینگونه است که : به عقب بر نمی گردد . و در اینحالت , فرد در طول مراحل زندگی دنیوی و حتّی برای توشه ی آخرت ,  از مشکل های بزرگی دور می گردد . و توفیق های ارزشمندی را به دست می آورد .


نتیجه گیری

بر اساس وحی فرستاده ی خداوند بزرگ به پیامبر ها (ع) و آموزه های بزرگان دینی و آموزه های دانشمندهای علوم اجتماعی ,  رعایت پندهای ناب اخلاقی و دینی در زندگی روزمره ,  از جمله :  فرو بردن خشم , کوتاه و مفید گویی در صحبت کردن با دیگران و ... و به ویژه رعایت ادب در جامعه و در پیشگاه خداوند تابان , که سرشت پروردگار و افراد جامعه , ادب را واجب می داند و دوست می دارد , موجب سعادت هر چه بیشتر اجتماعی و الهی فرد در دو جهان است .  همچنین , در سده ی معاصر , در جامعه ی ایران و جهان ,  به دلیل گسترش ارتباطات و فنّاوری و افزایش فرهنگ علمی جامعه ها , دانش به سرعت در حال پیشرفت است . و خواهد بود . و هدف این خواهد بود که :  با الگوسازی عملی هر چه بیشتر ِ متون دینی ِ اخلاقی , اخلاقیّات در خانواده و جامعه ی کشور و جهان ,  ارزش خود را حفظ نماید . و حتّی تعالی بیشتری نماید . تا معنویّت روان افراد نیز , که بر اساس دانش های دینی و روانشناسی و پزشکی , مانند دانش های مادّی اهمّیّت بسیاری دارد ,  ارزش خویش را حفظ نماید . و تعالی افزون تری بیابد .

 

مراجع

 [1] عطار نیشابوری ، ف. دیوان اشعار، انتشارات آثار قلم، 1390.

[2] مولوی ، ج. مثنوی معنوی، نشر فراروی، 1382

 

 

 

نویسنده : سید محمد حسین شرافت مولا