بند دوم مخمس ناقص رو تقدیم می کنم .
امید که ملال آور نباشه ، چون همه این کلمات حاضر و آنچه تحت عنوان بیقراری در بند های آینده ارایه میشه فقط حرف دل و حاصل فراق هست و نامهای برده شده همه حقیقی و جزیی از تاریخ رشادت های این سرزمینه .
بزم در میخانه ها برپاست ، هان
بر سر نوشیدنش غوغاست ، هان
این عبارت ها که در ذهن من است
انتهایش رمز یا زهراست ، هان
آخری بر دفتر غمهاست ، هان
یک زمانی من دلی خوش داشتم
بیرق توفیق می افراشتم
با «عمو» ی مهربانی چون «حسن»
در «دوکوهه» دسته گل می کاشتم
زین بیان در قلب من غوغاست ، هان
از پس ایام هی گردید و گشت
شد نمایان حمله ی «والفجر هشت»
غرش اروند آمد پیش رو
زین طریق از جان خود باید گذشت
دل مگو ، خیزاب دریاهاست ، هان
تا که از رخدادهای بی مثال
فیلمبرداری کند «سید جمال»
داغ «محمود» و «گلستانی» دگر
طاقت من طاق کرده زین مقال
نامشان یادآور دریاست ، هان
نخلهای نهر «بوصدرین» کو؟
یاد «احمدلو» ی نور عین کو؟
رشته ی پیمان اگر بگسسته شد
«ثامنی» ی پر ز شور و شین کو؟
هم نشین زاده ی زهراست ، هان
* بند دوم
* سید جمال ( شهید سید جمال حسینی ) که وظیفه ی تصویر برداری در عملیات والفجر هشت را عهده دار بود و در همان عملیات به شهادت رسید .
*عمو حسن ، شهید حسن امیری ، پیر مرد صاحب دلی که حضورش موجب برکت بود و وجودش روحیه ساز .
*والفجر هشت ، عملیات رزمندگان در زمستان 1364 که برای عبور از اروند خروشان و ورود به بندر فاو انجام شد و برای این منظور از نهرهای کشاورزی قایق به اب می انداختند و بوصدرین نهریست که شهدای نام برده شده در شعر از این نهر عبور کرددند .