زندگی در گذر است و گذرد بد چه کنم؟
مثـل دریای روان صــبر ندارد چه کنم؟
(باز آمــد رمضـان, وقت نذورات رسید
وای اگر دخـــتر همسـایه بیاید چه کنم؟)
پیش از اینــکه چه کـنم یا نکنم او برسد
ناگــهان زنگ درم را بفشــارد چه کنم؟
تا کـــنم باز که مهتاب درخشــان محل..
از ســر لطف ســـلامی برساند چه کنم؟
بشــوم محو تماشــای دو چشــــم شب او
و زبانـم که بگـــیرد به مشـــدد چه کنم؟
(کاســـه آش به دســـتم بدهد خــیره شود
گر بلرزم, شکــند کاسه, بخندد چه کنم؟)
تحت تاثــیر سوالات، شوم غــرق عرق
اتــــفاق دگــری باز بیافــــتد چه کـــــنم؟
طاهر قاسمی
پ ن: دوبیت داخل قوس و از من نیست و اسم شاعرش را نمیدانکم اگر دوستان میدانند, محبت کنید در کامنت بنویسید