bg
اطلاعات کاربری محمد حیدری دزفولی

تاریخ عضویت :
1397/01/14
جنسیت :
شهر :
کشور :
ایران
آخرین اشعار ارسالی
محمد حیدری دزفولی
محمد حیدری دزفولی
1401/09/19
72

پرواز به عرش را نبی می داند
سر چشمه آب هستی را نبی می داند

سرگذشت حور و ملک را نبی می داند
عاقبت کار فلک را نبی می داند

انا انزلنا را به نبی فرمود در آن شب قدر
هم صحبت خدا و ملک بود در آن شب قدر

اسرار آسمان و زمین پیش رویش فاش شد
آن وقت که مهمان خدا بود در آن شب قدر
محمد حیدری دزفولی
1397/08/16
441

در این شلوغیه ایام ،
کسی سراغ مرا ز کوچ پرنده ای نگرفت.
کسی دل بی قرار مرا
زِ آواز جدایی نگرفت.
چه شلوغ است اما...!
تنهاییم به وسعت دنیاییست
بی کران،
و از دل کوچِ پرندگان ،
نجوای عاشقی ماندنی پیداست.
چه دیر آمدی ای همدم،
چه غریبانه میروی ای محرم،
چه شاعرانه از برایم خواندی،
چه عاشقانه مرا شکاندی،
برو ای دلبره زیبا.
که رفتنت آتش دلم را سرد و خاموش کند.
محمد حیدری دزفولی
1397/05/11
435

تو باشی فصل جانانم بهار است

تو باشی دشت ایمانم بهار است

تو باشی کلبه جانم بهار است

تو باشی بهترین ها در تو باشد

بهشت و شادی و جان در تو باشد

تو باشی قصه ها جاری ز لبخند

تو باشی لحظه ها در حسرت غم

تو باشی خنده ها بی درد و ماتم

تو باشی شاد و شور و شب آهنگ

محمد حیدری دزفولی
1397/05/08
427

ای صبح دل انگیز بهار با من باش
ای مونس قلب های بی قرار با من باش
ای زیبایی چشمه سار با من باش
ای همه عطر بوی بهار با من باش
ای همه مستی روزگار با من باش
ای هم دم ای مهربان با من باش
ای مونس ای آرام جان با من باش
ای قلب بی قرار با من باش

محمد حیدری دزفولی
1397/05/05
420

سرود جدایی را چه زیبا برایم خواند.

آن که روزی دلش خانه من بود،

آن که روزی،

 

صدای آهنگ خوش زندگیش،

کلام بی ریای من بود.

آن که یار من بود.

آن که دلدار من بود

آن که نغمه اسرار من بود

آن که مونس و غمخوار من بود

رفت و مرا در خلوت سرد خویش رها ساخت

رفت قلب بی قرار مرا

 

در کلبه تنهایی خویش

تنها ساخت.

 

تو ای همراه من،

این رفتن را چگونه اموختی .....؟


محمد حیدری دزفولی
1397/01/15
505

و باز هم شب و تنهایی و یاد تو
که در دلم چنگ میزند نبودنت را
قصه های بی تو خوانده شده را که از عمق
وجود میخواندم
آه از دوریه تو
آه از غم نبودنت
و آه از حسرت تلخی که به دل مانده
باز هم شب دیگر و من و یاد تو
تا به کی این تکرار تلخ ادامه دارد
کاش بگذرد ....

محمد حیدری دزفولی
1397/01/14
626

نام اثر : خانه امید
نویسنده : محمد حیدری دزفولی

من در این کنج خرابات دلم
خانه ای ساخته ام
خانه ای از امید 
رو به دریای خیال،
 ساحل آرامم
و تو آن پنجره بسته قلبت بگشا
و مرا از پس این خانه تماشا بنما
و مرا از پس این فاصله پیدا بنما
تویی آن امیدم
تویی آن قبله حاجات دل بیمارم
بگشا پنجره ات رو به دلم 

@shero_matlab