سلام بابا بزرگ حاج اکبر آقا
شنیدم بًرده ای یک کیسه قاقا
نخود و کشمش و قند و کلوچه
خریدی یک سبد ازتوی کوچه
شنیدم پیرمرد گفتی جوانی
گذشته دوره شیرین زبانی
بروفکری برای قصه ها کن
دوجیبت را پر از آن پسته ها کن
گفت
چنین است رسم پیران زمانه
دهند پسته نوه را دانه دانه
بنازم قدرت و تاب غزل را
که برپا کرده این بحث وجدل را
بدان این نکته ها اکنون ،که قند است
به ریشت پیری امروز بند است
بگفتم نکته ای نغزو دل آرا
نمی روید گلِ نرگس به خارا
بدان هستیم ما یار و رفیقت
همیشه ثابتیم در این طریقت