از زمانی که نویسنده و پژوهندة معاصر ایران صادق هدایت به جمع آوری مصالح فرهنگ و فولکوریک پرداخت و « متل» ها و « اوسانه»ها و آداب و رسوم مردم ( « نیرنگستان» ) و غیره(۱) را گردآورد، تا امروز، در این زمینه کار زیادی انجام گرفته است. این کار هنوز به اندازة کافی طبقه بندی نشده و به ویژه افکار تحلیلی و تعمیمی دربارة فرهنگ عامیانه، با آن که این جا و آن جا ذکر گردیده، ولی هنوز نضج کافی نیافته است زیرا به طور اساسی ، ما در مرحلۀ تدوین و گردآوری مصالح هستیم. یکی از رشته های مهم فرهنگ عامیانه، ترانه های عامیانه است که هدایت آن ها را با نام خود برگزیدة « اوسانه» توصیف کرده است. واژة ترانه (در پهلوی: « ترنگه» ) واژة بسیار کهنه و شاید یک واژه صوتی است و پژوهشهائی که انجام گرفته نشان می دهد که از دیرباز تصنیف های عامیانه را « ترانه » می خوانده اند . این ترانه های عامیانه که نام مصنف آنها روشن نیست، دارای منشاء های پیدایش به کلی متفاوتی هستند و مضمون آنها نیز سخت متنوع است؛ مثلاً: برای ابراز عشق، برای دست انداختن کسی، برای لالائی یا نوازش کودک، برای قصه گوئی یا برای آغاز کردن و یا پایان دادن به قصه ها، برای بازی و سرانجام به عنوان شعر و تصنیف که به شکل فردی یا با «دم گرفتن » خوانده می شود و هدقش بیان احساسات فردی یا اجتماعی است. بررسی وزن، قافیه و مضمون و سبک هنری این ترانه های عامیانه ، بررسی پاداش بخش سودمندی است. زیرا به احتمال قوی این ترانه ها، از این جهات یادآور کهن ترین اشکال شعر فارسی هستند. در این بررسی من نظریات خود را بر اساس ۸۷ ترانۀ عامیانۀ متداول در تهران (که نگارنده از روی نوشته ها یا از دهن ها گردآورده ام) می نویسم. انتشار مجموعه ای از این ترانه ها نه میسر است نه سودمند ، زیرا بسیاری از آن ها ولو با تغییراتی ، در «اوسانه» هدایت به دست داده شده است . وانگهی ، در جریان یررسی از این ترانه ها از جهات مختلف صحبت به میان خواهد آمد و نگارنده حدس می زند که میزان ترانه های گردآمده در نزد پژوهندگان اکنون از این ۸۷ ترانه بسی بیش تر است ولی همینقدر مصالح برای کار ما کافی است. ۱- نام گذاری ‹‹ متل›› و ‹‹ اوسانه›› و ‹‹ نیرنگستان›› به ترتیب برای قصه ها و ترانه های عامیانه و آداب و رسوم خاص هدایت است. الف) وزن های کوتاه ۱٫ تحت این عنوان وزن های دارای حداقل سه الی شش هجا با واریاسیون های مختلف آن (یعنی با ترکیب با هجاهای بیش تر) ذکر می شود: چهار هجائی: سیزده بدر، سال دیگر، خونة شوهر، بقچه به سر، بچه به بغل ور و ور و ور ایضاً چهار هجائی: الله و هپ، سنگ ترب، پشکل بز، بخور و بلپ! ایضاً، چهار هجائی: الله کریم، هفت نفرین، نون ندارم، شب می خوریم، صبح نداریم، صبح می خوریم، شب ندارم. ایضاً، چهار هجائی: سیاسیا، خونة ما نیا، عروس داریم، بدش میاد. پنچ هجائی: این داد و بی داد، تخمه بو می داد، به همه می داد، به من نمی داد، وقتی که می داد، پوساشو می داد، منم بودادم ، به همه دادم، به او ندادم، وقتی که دادم، پوساشو دادم. ایضاً پنچ هجائی: ‹‹ تاپ تاپ خمیر، شیشه پر پنیر، پردة حصیر، توتک فطیر، دست کی بالاس؟›› ایضاً پنچ هجائی: ‹‹یک و دو وسه، زنگ مدرسه، چهار و پنچ و شیش، ناظم بیا پیش، نخودچی کشیش، هفت و هشت و نه ، یک قدم جلو! شش هجائی (همراه با مصراع های هفت و هشت هجائی): هم گل مگلونه، هم سفرة نونه، هم لنگ حمومه، هم حسنی به سر می پیچه، هم دور کمر می پیچه، هم دخل فروشش هست، هم لحاف دوشش هست. قبل از پرداختن به اوزان طولانی تر، سه شکل نمونه وارِ وزن های کوتاهِ ترانه های عامیانه را ، صرف نظر از واریاسیون های آن، می توان با علامت گذاریِ مورد قبولِ بین المللی (o برای هجای کوتاه و – برای هجای بلند) به شکل زیرین معین کرد: ۱- چهار هجائی مانند: سیزده بدر (-o o - سال دیگر – - o -) 2- پنچ هجائی مانند: ای داد و بی داد (o o — - تخمه بو می داد – - – o o) 3- شش هجائی مانند : هم گل مگلونه (o-o o o o هم سفرة نونه o-o o o o) اگر بخواهیم از افاعیل عروض عربی برای این چهار شکل زحافاقی بیاوریم وزن اول با ‹‹فع فعلن››، وزن دومی با ‹‹فعلن فعولن››، و وزن سومی با ‹‹ فعلن فعلاتن›› قابل تقطیع است. ب) وزن های بلند تحت این عنوان وزن های دارای حداقل هفت الی یازده هجا با واریاسیون های مختلف آن (یعنی با ترکیب با هجاهای بیش تر) ذکر می شود. هفت هجایی: جمجمک برگ خزون، مادرش زینب خاتون، گیس داره قد کمون، از کمون بلند ترک، از شبق مشکی ترک، ننه جون شونه میخاد، شونة فیروزه میخاد، حموم سی روزه میخاد، ها جستم و واجسم، تو حوض نقره جستم، نقره نمکدونم شد، خانمی به قربونم شد. ایضاً هفت هجائی: چه دختری چه چیزی، دست میکنه تو دیزی، گوشتارو ورمیاره، نخودارو جاش میزاره، دهن آقاش میزاره، دیزی که در نداره، خاله خبر نداره. هشت هجائی: به کس کسانش نمیدم، به همه کسانش نمیدم، به مرد پیرش نمیدم، به راه دورش نمیدم، شا بیاد با لشگرش، خدم و حشم پشت سرش، شاه زاده ها دور و ورش، واسة پسر بزرگ ترش، آیا بدم، آیا ندم. وزن های هفت و هشت هجائی از متداولترین وزن ها در ترانه های عامیانه است و اگر بخواهیم نمونه های آن را بیاوریم، امثله به درازا می کشد. اگر این دو وزن را با علامت گذاری از جهت هجاهای بلند و کوتاه (به شکل تعمیمی آن) نشان دهیم، این دو شکل به دست می آید. ۱- هفت هجائی: جمجمک برگ خزون مادرم زینب خانون - o o o o o o - – o o o o – ۲- هشت هجائی: به کس کسانش نمیدم به همه کسانش نمیدم o – o o – o o o o – o o – o o o وزن هفت هجائی را می توان بر اساس افعاعیل عروضی با ‹‹ فاعلاتن فعلن›› و وزن هشت هجائی را با ‹‹ مفتعلاتن فعلن›› نشان داد. چنان که یادآور شدیم این اوزان عروضی با تمام نرمش ها و واریاسیون هائی که وزن هجائی ضربی در ترانه عامیانه، طی گسترش شعر، به خود می گیرد تطبیق نمی کند ولی از آنجا که این اوزان عروضی به گوش آشناتر است ذکر آن را با همة تقریب و نسبیتی که در این امر وجود دارد، بی فایده نشمردیم. اگر می خواستیم دقت بیش تری به کار بریم می بایست هر یک از این اوزان را با چند قالب عروضی نشان می دادیم. اینک در زمینۀ همین وزن های طولانی از وزن یازده الی دوازده هجائی که غالباً به صورت ترکیبی وجود دارد نمونه ای بیاوریم. وزن یازده الی دوازده هجائی: تو که ماه بلند در آسمونی: منم ستاره میشم و دورت می گردم، تو که ستاره میشی و دورم می گردی، منم ابری میشم تند تند می بارم … الخ دربارة این ترانۀ مهم در بخش «مضمون»جداگانه سخن خواهیم گفت. وزن این ترانه به فهلویات و دو بیتی ها (مانند دو بیتی های باباطاهـر) نزدیک است و حتـی شایـد یکی است؛ جـز آن کـه دو بیتی های باباطاهر در اثر دخالت های «عالمانه» دستکاری شده و در قالب بحور عروضی قرار گرفته و قابل تقطیع عروضی است و حال آن که شاید از آغاز چنین نبوده است . به هر صورت این وزن ده هجائی نیز از اهمِّ وزن های عامیانه است و آن را می توان به «مفاعلین مفاعیل مفاعیل» تقطیع کرد و یا به شکل زیرین نشان داد. - – o – o o o o – o o ما از برخی اشکال وزن های نه هجائی و ده هجائی (که به شکل مستقل وجود ندارد یا نگارنده به آن برخورد نکرده و آن ها را نمونه وار نیافته است) صرف نظر می کنم و در پایان بحث غیر فنی و مجملی که دربارة وزن اشعار عامیانة معاصر متداول در تهران کرده ایم می گوئیم که اوزان اصلی عبارت است از شش وزن مختلف که واریاسیون و گسترش خاصی دارد و هجای های آن ها بسیار قابل ا نعطاف است(می توان آن را در هم فشرد یا طولانی ساخت) و تابع فونتیک عامیانه است و تکیه ضربی آن صریح تر ازتکیه در اشعار عروضی است یعنی غالباً وزن ضربی دارد ، زیرا برای خواندن و نواختن ساخته شده است . این سخنان تقریبی را باید تحقیقات آوانگاری، آواشناسی و صوت شناسی (فونتیک، فونولوژیک و آکوستیک) همراه بـا مطالعة مصالح انبوهی از اشعار عامیانه دقیق تـر سازند. آنچه که در این جا گفته ایم شاید برای آغاز کار و نیز برای آن شاعرانی که مایلند با توجه به وزن های عامیانه و با مراعات ذوق و زبان عامیانه قطعاتی بسرایند، می تواند مفید باشد تا ادراک « غریزی» خود را از وزن این اشعار به یک درک کمابیش عقلی و منطقی مبدل کنند و بهتر بتوانند به فنون ترانه سازی عامیانه دست یابند. اینک پس از این بحث دربارة وزن، به بحثی دربارة قافیه در ترانه های عامیانه بپردازیم. قافیه قاعدۀ عروضی قافیه به معنای همانند بودن آخرین جزء کلمات پایان یک بیت و یکسان بودن حرف رَوی و حرکت ماقبل رَوی در شعر عامیانه مراعات نمی شود. ولی اگر قافیه را به معنای اصلی در یـونان Rythmos)) بـه معنای تناسب و توافق بگیـریم، آنگاه مطمئناً می توان از وجـود قافیه در ترانه های سخن گفت. تعریف عام و علمی قافیه چنین است: « پایان متوافق یا هماهنگ دو یا چند مصرع که وزن آنها را برجسته می کند.» این تعریف بر قافیه و شعر عامیانه قابل انطباق است ولی اگر تعریف را، چنان که متداول است، از این جلوتر ببریم. آن گاه، دچار اشکال می شویم . در یک کلمه باید گفت که قافیه در اشعار عامیانه با اشعار فصیح فرق اساسی دارد . قواعد قافیه در شعر عامیانه را شاید بتوان در چهار نکتۀ زیرین تعمیم داد : ۱- قافیه به معنائی که در شعر عروضی متداول است یعنی تطابق حرف روی و حرکت ماقبل روی: مثال: جمجمک برگ خزون مادرش زینب خاتون یا: دویدم و دویدم سر کوهی رسیدم یا : اشتر به چراست در بلندی کله اش به مثال کله قندی ۲- قافیه به معنای آنچه که در شعر عروضی « ردیف» نام دارد، بدون مراعات قافیه به معنای اخص کلمه: مثال : از کمون بلند ترک از شبق مشکی ترک ننه جون شونه میخاد شونۀ فیروزه میخاد موافق قواعد قافیه بندی کلاسیک باید « ترک » در بیت اول و « میخاد» در بیت دوم « ردیف» حساب شود و به ترتیب « بلند » و « مشکی » و « شونه » و « فیروزه » هم قافیه باشند، ولی چنان که مشاهده می شود، چنین نیست و در ترانه به وجود « ترک » و « میخاد » اکتفا شده است. ۳- قافیه به معنای هماهنگی صوتی: در این زمینه غناء و تحویل شکل زیاد است. این نوع هماهنگی صوتی (به فرانسه Asso manceو به روسی Sozwucie در بسیاری اشعار اروپائی مراعات می شود. در شعر روسی سنت دارد و ما یا کوسکی از این سنت استفادة وسیعی کرده است. مثال : موشه ماسوره می کرد مادر موشه ناله می کرد ــــــــــــــــــــــــــــــ روزی بود روزگاری بود پشت حموم گودالی بود ــــــــــــــــــــــ قصه ! قصه ! نون و پنیر و پسته. ـــــــــــــــــــــــــــ سیزده بدر بقچه به سر بچه به بغل ــــــــــــــــــ یدکش یرقه میره در خونه داروغه میره ـــــــــــــــــــــ پسر شما شرابیه روز که میشه به بازیه شب که میشه به قاضیه در این امثله « ماسوره » با « ناله » و « روزگار» با « گودال» و « قصه ›› با « پسته» و « بدر» با « بغل» و « یرقه» و « داروغه›› و « شرابیه» با « به بازیه» قافیه شده است، امری که به لحاظ قواعد کلاسیک قافیه غلط و محال است. از این امثله فراوان است. ۴-گاه اصولاً به وزن اکتفا می شود و قافیه ای مراعات نمی گردد. مثال : تو که ماه بلند در آسمونی، منم ابری میشم دورت می گردم، تو که ابر میشی دورم می گردی، منم بارون میشم تند تند می بارم … الخ که اگر قافیه ای در آن باشد اتفاقی است و وزن و انعکاس تکرر بیان (۴) جبران قافیه را می کند. ۵- گاه ردیف و تکرار آن جای قافیه را پر می کند و نیازی به قافیه احساس نمی شود و جالب است که در نمونه های کهن شعر پارسی (در پهلوی) این جانشین شدن ردیف به جای قافیه وجود داشته است. مثال: دویدم و دویدم ، سر کوهی رسیدم ، دوتا خاتونی دیدم ، یکی به من آب داد ، یکی به من نون داد ، نونو خودم خوردم ، آب رو دادم به زمین ، زمین به من علف داد ، علف رو دادم به بزی، بزی به من پشکل داد ، پشکل رو دادم به نونوا ، نونوا به من آتیش داد . که تا آخر داستان ردیف « داد» جبران گر قافیه است. کسی که باز هم در این مسئله دقت کند، می تواند قانونمندی های تازه ای در بارۀ قافیه در ترانه های عامیانه بیابد، ولی آنچه که گفته ایم نمونه ای از ویژگی های قافیه در این ترانه ها به دست می دهد و چون منظور طرح مسئله است نه حل قطعی و جامع آن . به این اندازه بسنده می کنیم.