bg
کی با کی
شاعر :‌ صلاح الدین احمد لواسانی
تاریخ انتشار :‌ 1391/10/05
تعداد نمایش :‌ 375

گشته غوغا میان کی ، با کی ماه شب تاب و کرمک ، خاکی؟ آنکه جانش ز تیرگی، آجین بوده از آن منیر شب ، شاکی که چرا بی اجازه می تابی بر شب تیره ام ، به چالاکی نور تو می کند ، مرا رسوا هرچه زشتی و آنچه نا پاکی چشم من تیره از سیاهی ها جان تو روشن است و افلاکی کار من طعمگی به دریا شد کار تو صیدِ عشق و سماکی می برم رنج وغصه مینوشم می رسم عاقبت من به هتاکی الغرض عقده ها گشودندم در مقام راوی و حاکی

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
رعنا امیریان
0
0

با سلام

عطر استاد حاكي را حس نمودم

زنده باشيد استاد گرامي

user image
صلاح الدین احمد لواسانی
0
0

راستش متوجه منظورتون ازاحساس  عطر استاد حاکی نشدم. چون من بطور معمول ادکلن بروت میزنم از عطر استاد  حاکی هم استفاده  نمی کنم. اما اگر کلمه حاکی  در مصرع  آخر  شما را به یاد  ایشان انداخته ...... منظور  حکایت  کننده  این ماجراست  نه استاد گرامی  جناب  حاکی. شاد کام باشید

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام مجدد

زیبا بود استاد

فقط جسارتا به نظرم مصراع آخر کم دارد . اینطور نیست؟

user image
صلاح الدین احمد لواسانی
0
0

جناب شیرازی عزیز ، من  خودم  هم کلی کم  دارمه ،  ازشعم چه توقعی داری؟برادر

user image
شهرام زارعی
0
0

جناب لواسانی عزیز سلام از روی چهره تان می توانم حدس بزنم که من چندسال از شما بزرگترم . البته اگر عکس خودتان را در سایت گذاشته باشید . پس اگر این عکس مربوط به خود شما باشد من در خیلی از زمینه ها منجمله سن و سال  از شما پیرترم مگر در معرفت ، ... حالاکه به این جا رسیدیم ... قدر زرزرگر شناسد قدر گوهر ، گوهری من کارهای شما را جدی می گیرم و جدی می خوانم و  جدی نقد می کنم . از همین شعرتان معلوم است که شعر را می شناسید . من نقد جدی خود را می نویسم و شما  نیز طنز خودتان را ... شاید این دو مقلوله در کنار هم تبدیل به سبک جدیدی شدند البته من در یک صورت دیگر شعر شما را نقد نمی کنم و فقط می خوانم . مگر اینکه بگویید آقای عزیز ! اگر من نخواهم شعرم نقد شود باید چه کسی را ببینم !!! حالا ... تا مرد سخن نگفته نباشد عیب و هنرش نهفته باشد ...        

user image
صلاح الدین احمد لواسانی
0
0

درود بر جناب شهرام زارعی رسم ما ادب درمقابل بزرگان است چه شش ساله یاشند  چه صد ساله.شما هم هرچند سال که داشته باشید ما شمارا بزرگ قلمداد می کنیم .در این  تردید نکنید . ازاین  که بگذریم. درنقد ، بزرگی به سن و سال و قد وقواره ،ایل وتبار نیست حضرت حافظ  چه خوش گفت نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند  نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست  کلاه داری و آیین سروری داند تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند غلام همت آن رند عافیت سوزم  که در گداصفتی کیمیاگری داند بباختم دل دیوانه و ندانستم که آدمی بچه‌ای شیوه پری داند هزار نکته باریکتر ز مو این جاست  نه هر که سر بتراشد قلندری داند. نقد  اصولی دارد که در نوشتار شما من مبتدیات آن اصول راندیدم چه رسد به اصول آن ....ازدرطنز هم در آمدم به  جهت ادب  و رعایت دوستان و هم شما ، چون مطمئن نیستم  رنجیده خاطرنمیشوید به کوچکترین تذکری جدی. یکی ازمقدمات ورود به نقد دقت در این مفهوم است  که نکند هدف  بصورت ناخود آگاه خود ارضاعی باشد . درایراد جستن از دیگران. شما احتمالا"  شاعردرست گویی هستید .من هزاران شاعرکلاسیک میشناسم درهزاره اخیر چون شما ، که حتی یک بیت ازاشعارشان در یادها نمانده و نخواهد  ماند . درحالیکه کوچکترین نقصیازنظرساختاری درشعرشان به چشم نمی اید ، و درشاعربودنشان هم کوچکترین تردیدی نیست لذا با کمال ادب و احترام تقاضا دارد همانگونه که تجویز نمودید ، قلم عفو به دفترسیاه اعمال  حقیرکشیده ، ما را مس فرمایید. واجازه دهید درجهل مرکب خویش باقی بمانیم . و دراقیانوس عمیق نا شاعرانگی غرقه گردیم. خواندن یا نخواندن اشعارهم  اختیاری است و لااکراه فی الهاذا. البته درمورد  به به  و چه چه  هم نظرات کاملا"  مشخصی  دارم که دوستان عهد  عتیق ما منجمله مدیر محترم سایت جناب اقای شیرازی از ان باخبرند. جهت اطلاع دوستان جدید هم درپست بعدی ارسالش خواهم نمود. شادکام باشید با درازای عمر صلاح الدین احمد لواسانی

user image
شهرام زارعی
0
0

سلام بر جناب صلاح الدین احمد لواسانی محترم شما گفتید من نقد بلد نیستم ...  اما نگفتید که خودتان نیز نقد پذیر نیستید . اشعارتان را به چند نفر صاحب نظر نشان بدهید غیر از جوهره ای که در نطفه خفه شده ، چیز دیگری به شما نمی گویند خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج شما می گویید که من شاعر درست گویی هستم و شما  هزاران شاعر کلاسیک سرا و درست گو می شناسید که حتی یک بیتشان دریادهاباقی نمانده است . من هم می گویم شما درست می گویید و در تکمیل حرفهایتان می گویم من نیز هزاران فوتبالیست حرفه ای می شناسم که تنها عده ی معدودی از آن ها در سطوح بالا توپ می زنند ... با احترام  

user image
صلاح الدین احمد لواسانی
0
0

    یه توپ دارم قل قلیه سرخ و سفید و آبیه می زنم زمین هوا میره نمی دونی تا کجا می ره! من این توپو نداشتم مشقامو خوب نوشتم بابام بهم عیدی داد یه توپ قل قلی داد      این شعر واجد هیچ نوع شاعرانگی نیست.،اما عمرش ازمن وشما قطعا" بیشتراست . ماندگاری آن قطعا" درحسی است که در درون  آن نهفته و به آن عمری طولانی داده است.به احتمال زیاد این تنها سروده  سراینده این اثر است .    ما برون را ننگریم و قال را ما درون را بنگریم و حال را تو ز سرمستان قلاووزی مجو جامه چاکان را چه فرمایی رفو؟! ای معاف یفعل الله ما یشا بی محابا رو زبان را برگشا          

user image
صلاح الدین احمد لواسانی
0
0

آنا که مرا می شناسند ، خوب می دانند ، که هزارخلق بد دارم ، اما در پذیرش نقد منصفانه همیشه تسلیم بوده و هستم. بر عکس تعریف و تمجید بی جا را هم بر نمی تابم . اما  تجربه به من آموخته ،  انچه شما نقدش می دانید و میخوانید فقط خود ارضایی نقاد  است . تفاخر و تبخترونگاه از بالا نقد منصفانه را مانع می گردد. پس آنچه من بر نمی تابم خود ارضایی روحی روانی دیگران است نه نقد.نقد یک اثر مستلزم شناخت نسبی ازآن خالق  اثر است . نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئلت آموز صد مدرس شد

user image
شهرام زارعی
0
0

سلام من هنوز کاری از شما نقد نکرده ام که نقد مرا قبول داشته یا نداشته باشید  فقط نظری گذرا و اجمالی درباره ی شعرتان دادم  . که دیگر این کار را نخواهم کرد اشعار هر کسی گواهی بر نقدپذیری آن شخص است مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید سر عصایی که با حرارت خم شد  و سال ها از آن گذشت .  دیگر تاابدهمانگونه خواهد ماند اگر بخواهی آن را دوباره راست کنی خواهد شکست    

user image
امیرخسرو دهلوی
0
0

سلام از آنجایی که در این سایت فقط جناب زارعی و بنده نقد تخصصی و فنی ارایه می کنیم بقیه دوستان صرفا اظهار نظرهای شخصی و احساسی و خارج از چارچوب اصول نقادی می کنند لازم دیدم توضیحاتی بر فرمایشات شما عرض کنم. 1-فرمودید که نگاه از بالا....باید عرض کنم لزوم نقد نگاه از بالاست و الا منتقدی که نگاه از پایین دارد منتقدی منفغل خواهد بود. 2-به نظرم منصفانه نیست که تلاش دوست منتقدمان را خودارضایی و تبختر تعبیر کنید. 3-با توجه به سعه صدر و روحیه نقدپذیرتان انتظار بیشتری از شما جهت تحمل در برابر تیغ تیز نقد می رود تا الگوی جوانان حاضر در سایت باشید. 4-اگر مایل به نقد آثارتان توسط منتقدین نیستید لااقل بنده کماکان به نقد خود ادامه خواهم داد چرا که عقیده دارم اگر در برابر شعری که ایراد دارد سکوت کنم و ایرادش را بازگو نکنم علاوه بر جفا در حق شاعر به نوعی تلویحا آن شعر را تایید کرده ام و این برای کسانی که نوآموزند نوعی بدآموزی است. 5- اینکه خود اقرار دارید اشعارتان عاری از ایراد نیست نشان دهنده  تواضع شماست.لطفا اجازه بدهید ایراداتی که خودتان معترف به آن هستید به صورت فنی و منطقی عنوان شود تا همه بیاموزند. 6-صراحت لهجه تان و برنتابیدن احسنت گویی بی مورد و به به و چه چه های آنچنانی ستودنی است. موفق باشید.

user image
صلاح الدین احمد لواسانی
0
0

حسب  امر  مدیر سایت ازورود به مباحث  خصوصی امتناع می کنم. اما از  انجا که دامن ادب را به خذعبلات آلوده ساختن را خطا  دانسته و جفا برادبیان راستین می دانم چند جمله ای بیان می کنم. و بقیه  را به   مکالمات خصوصی  وا  میگذارم. اما یکم : مزاح فرمودید و خود و جناب مستطاب زارع را تنها منتقدان راستین حاضر در سایت  دانسته اید. من بسیار  علاقمند به طنز و مطایبه هستم واین جملات را به یک شوخی دوستانه تعبیر می نمایم.اگر  غیر  از این است و مزاحی در این سخن نیست. امکان  دارد  بفرمایید  چه کسی این محمل را به ذهن شما تلقین کرده که خود باورانه آن را بیان میکنید. نقد اسباب و ادواتی می خواهد که من فی الحال هیچ یک را نه در شما ونه در جناب زارعی مشاهده نمی کنم. اولین آن اسباب . تشخص منتقد است .تا بتوان اساساً  آن را  محلی از اعراب دانست . شما که هستید؟ شناسه شما چیست؟ ادبیات را می شناسید؟ تا بحال قطعه سروده ای ازذهنتان تراوش کرده است؟ شما خود را امیر خسرو دهلوی معرفی می نمایید.. پس نامتان جعلی است. سروده ای هم از شما ندیدم که شاعر بدانمتان ، مشتی  لاطائلات سرهم کردن  هم که امروزه برای هر بی فرهنگی ساده و بدیهی گشته..... جناب زارع هم به تبع اعلا همینطور.البته ایشان پنج قطعه شعر ارائه نموده اند و ما خوانده ایم که خب می توان گفت اشعارزیبایی است. اما از آنجا که رزومه مشخصی ازایشان در دست نیست  و  این  دنیای مجازی هم تکلیفش مشخص است جسارتاً نمی توان اعتباری برایش  قائل بود  چرا که سایت شعرنو اکنون بالغ بر دهها هزار شعردر خود  اندوخته  که کنترلش از دست خارج شده  و آن سایت گرانقدر را تبدیل به مأمن سارقان ادبی نموده است . بی  مایه گانی که ازضعف شخصیت خود را به آثاردیگران بزرگ می خوانند. من حکم صادر نمیکنم که در مورد ایشان چنین است . اما ابتدا باید برادری خود را ثابت کنید ، زان پس ادعای ارث و میراث. من جناب استاد حاکی رابه نیکی می شناسم. کتب و مقالات بسیاری ارزشمندی  در حوزه زبان و ادبیات فارسی از ایشان خوانده ام. پس ایشان را درجایگاه نقد ادبی محق می دانم. واوامر ایشان در باب نقد آثارم را هماره آویزه گوش نموده ام. دوست دیگرم جناب امیرکاتوزیان که جایشان در این سایت خالیست با همه جوانی  و تندی کلام  نیزچنین شأنیتی برایم داشتند. اما  صراحتاً عرض کنم . برای شما و جناب زارعی و مطالبی که تحت  عنوان نقد می نویسید که  صد البته نقد  نیست وکاملا مطمئن هستم  استمناء روحی است محلی ازاعراب نمی بینم. زین پس نیز از کنارمطالب شما به سادگی و بدون توجه عبور خواهم نمود تا عکس این مطلب ثابت گردد . برایتان شفای عاجل از درگاه هستی بخش خواستارم. صلاح الدین احمد لواسانی

user image
امیرخسرو دهلوی
0
0

سلام 1-عاقبت نتوانستید چند روز اخلاق....خود را در پرده نگاه دارید و یک روزه قافیه را باختید و ....بگذریم. 2-بنده از آنجایی خود و جناب زارعی را تنها منتقدین این سایت می دانم که شما نمی توانید نمونه ای نقد منصفانه و درست غیر از آنچه ایشان و بنده می نویسیم در این سایت بیابید(شاید یکی دو مورد باشد و من ندیده باشم) 3-در مورد جناب حاکی ایشان ساعتی چند است که وارد سایت شده اند و حکم بنده ناظر به ایامی است که تا دیروز طی شد.در صورت ورود ایشان به جرگه منتقدین با آغوش باز پذیرا هستیم. 4-تلویحا جناب زارعی را متهم به سرقت ادبی کردید که البته بهتر است ایشان خودشان دفاع کنم اما طبق برهان خلف به این نتیجه رسیده ام چون هر کس فاخر شعر بگوید در مظان اتهام سرقت است پس سخیف و بی مایه شعر بگوید تا از او این اتهام دور باشد. 5-شما چه کاری به شناسنامه بنده دارید.شاید بنده علاقه ای نداشته باشم با نام واقعی خود نظر بدهم و شاید نام واقعیم امیرخسرو باشد.اینها همه فرع قضیه و فرار رو به جلوست.دوستانه توصیه می کنم اگر حرفی منطقی و درست شنیدید از جانب هرکس باشد بپذیرید.نگاه نکنید گوینده کیست.کسانی که گوینده را نگاه می کنند و حرف او را پوش می کنند به جای استفاده از قوه منطق و قیاس خود دربست مغز خود را در اختیار شخص راوی گذاشته اند. 6-من شاعر نیستم یا لااقل شعری برای عرضه عموم ندارم اما به اصول نقد کاملا آگاهم و شعر خوب و بد را می شناسم.این ایرادی ساده لوحانه و بچگانه است که در جواب نقد منتقد از او نیز شعر می خواهند!!!چیزی که قبلا هم در این سایت با آن مواجه شدم!!!!هنر منتقد نقد است و هنر شاعر شعر.گاه هر دو با هم در یک نفرند که زهی سعادت گاه هر هنر در وجود فردی مستقل و گاه انسان عاری از هر هنری ست که امیدوارم ما چنین نباشیم. 7-بنده کماکان به نقد آثار ضعیف می پردازم چه شاعر خوشش بیاید چه نیاید. 8-مشک آن است که خود ببوید.... به عقیده حقیر انسان باید از خود سایه ای داشته باشد نه زیر سایه دیگران بزرگی کند...... برایتان آرامش و بهروزی آرزو می کنم.

user image
صلاح الدین احمد لواسانی
0
0

علم چندان که بیشتر خوانی       چون عمل در تو نیست نادانی

نه محقق بود نه دانشمند       چارپاپیی برو کتابی چند

آن تهی مغز را چه علم و خبر       که بر او هیزم است یا دفتر

user image
صلاح الدین احمد لواسانی
0
0

با تو هستم ، نقابدار  ملنگ ای که بی مایعی و بی فرهنگ من چه گویم ، نباشدت فهمی کی رود میخ آهنین  بر سنگ گر نباشد به کوچه  قانونی یک گروهبان ، می شود سرهنگ عقده ها می شود بسی روشن حاصلش جمله های زشت ، جنفگ برو این جلگه  شیر نر دارد چون بود ، جای مکث و درنگ گر دو روزی دلی بی آزردی تو مخوان خویش  مرد زرنگ گربه شیر است در گرفتن موش لیک موش است درمصاف پلنگ

user image
امیرخسرو دهلوی
0
0

آن چه را که لایق خودت بوده ست جملگی نسبتش به من دادی خارج از حیطه های فرهنگی فحش بیشتر بده تو آزادی

user image
صلاح الدین احمد لواسانی
0
0

جناب  آقای ( م پ ) این سروده پاسخیه شما واجد اشکالاتی است که به جهت نقد منصفانه عرض میکنم. نه چون شما هتاکانه. مصرع اول اینگونه صحیح است آنچه را که لایق خودت بوده ست ( کلمات " که "   و    "ست " )کاملا" اضافه است. صحیح آناست که چنین بنویسید. آنچه را لایق خودت بوده درمصرع سوم فرمودید : خارج ازحیطه های فرهنگی احتمالا" شما اشراف مناسب در حوزه های فرهنگ مادری خود ندارید . باکمی دقت متوجه می شدید آنچه من نوشتم دقیقا" براساس و با بکار گیری گزاره های فرهنگی پارسی است  برای مثال : کی رود میخ آهنین بر سنگ،  از ضرب المثل مشهور وآمده درامثال الحکم حکیم  دهخدا بکار گرفته شده گر دو روزی دلی بی آزردی      تو مخوان خویش مرد زرنگ         از شعر مستطاب حضرت سعدی الهام گرفته که در گلستان شریفش می فرماید : دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی زنهار بد مکن که نکردست عاقلی   دو مصرع آخر نیز با بدون هیچگونه تغییر از شیخ اجل سعدی شیرازی نقل گردیده است. لذا فهم شما در خارج بودن سخنان من از حیطه های فرهنگی کاملا غلط و بی معناست . در مورد  چهارم هم  متاسفانه  شما هنوز فرق بین فحش و اهانت را نمی فهمید. من درهیچ کجای این شعر  فحش ندادم  بلکه  به  شما  اهانت کردم . چون فکر می کنم  این اهانت حق شماست به خاطر جهالت تان . و من حق کسی را بی جهت نزد خود نگه نمی دارم . بار دیگربرای شما شفای عاجل می طلبم صلاح الدین احمد لواسانی    

user image
امیرخسرو دهلوی(پاسخ به نظر صلاح الدین احمد لواسانی )
0
0

سلام جناب لواسانی هر چند منظورتان را از آقای م پ را در نیافتم اما آن را به حساب حس کارآگاهی تان می گذارم و در این سایت میبوق به سابقه است و بدان عادت دارم. تمام نقدتان را قول دارم و منصفانه بود اما متناسب با سطح شعر خودتان سرودم تا عدالت برقرار گردد. عجیب است که من را متهم به هتاکی می کنید و خود را از آن مبرا شما نسبت بی فرهنگی به بنده دادید و من هم متقابلا شما را خارج از دایره فرهنگ دانستم. از قدیم گفته اند جواب های هوی است. زندگی فانتزی تری برایتان آرزومندم.

user image
صلاح الدین احمد لواسانی(پاسخ به نظر امیرخسرو دهلوی )
0
0

البته قبول این مطلب از انصاف شما نیست بل از سرناچاری است که اگر نپذیرید به دلیل مدلل بودن آن باعث مضحکه نمودن خود نزدآنان که به اصطلاح نقدشان کردید میشدید.اما لافتان را  درهم سطح شمردن خودتان با من نادیده می گیرم و فقط شما را اشارت به حضرت  حافظ  میکنم . ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری

user image
امیرخسرو دهلوی(پاسخ به نظر صلاح الدین احمد لواسانی )
0
0

من نیز دوستانه به شما توصیه می کنم بیش از این با این گفتار سخیف خود را مضحکه نکنید.

user image
رعنا امیریان
0
0

احسنت استاد لواساني گرامي

فتبارك الله احسن الخالقين...