bg
«تری ایگلتون و طنز فلسفی۳؛ خنده، نقد و امید»
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/10/05
تعداد نمایش :‌ 10

فصل اول: درآمدی بر طنز و فلسفه ،بخش ۲: طنز و فلسفه در یونان باستان ،بررسی نقش جدی طنز در فلسفه و جامعه یونان باستان:از نگاه افلاطون، سقراط و ارسطو تا نمایش‌های طنز سیاسی آریستوفان. طنز به عنوان ابزار پرسشگری فلسفی، پالایش اخلاقی و نقد قدرت. تحلیل نظریه‌های برتری و ناسازگاری در خنده. مقایسه با سنت طنز ایرانی و بیان جایگاه طنز به عنوان «فلسفه‌ای برای زندگی» در گفت‌وگوی بینافرهنگی.
فصل اول: درآمدی بر طنز و فلسفه

بخش ۲: طنز و فلسفه در یونان باستان

چکیده:

طنز در یونان باستان نه تنها یک ابزار سرگرمی، بلکه بخشی جدی از فلسفه و زندگی اجتماعی بود. فیلسوفان یونانی، از افلاطون و سقراط تا ارسطو، هر یک به شیوه‌ای خاص به خنده و طنز نگریستند. افلاطون در «جمهوری» خنده را تهدیدی برای نظم عقلانی می‌دانست، سقراط طنز را ابزار پرسشگری فلسفی کرد، و ارسطو کمدی را گونه‌ای هنری دانست که می‌تواند به پالایش اخلاقی جامعه بینجامد. در کنار این فیلسوفان، نمایشنامه‌نویسانی چون آریستوفان با زبان طنز، سیاستمداران و حتی خدایان را به نقد کشیدند. طنز یونانی، هم فلسفی بود و هم اجتماعی؛ هم تهدیدی برای نظم و هم ابزاری برای آزادی. این بخش می‌کوشد نشان دهد که طنز در یونان باستان چگونه به‌عنوان فلسفه‌ای برای زندگی مطرح شد و چگونه می‌تواند در گفت‌وگو با سنت طنز ایرانی، چشم‌اندازی تازه برای نقد و اندیشه فراهم آورد.

طنز در یونان باستان جایگاهی ویژه داشت؛ جایگاهی که از مرزهای سرگرمی فراتر می‌رفت و به بخشی جدی از فلسفه و زندگی اجتماعی بدل می‌شد. یونانیان، با روحیه‌ای پرسشگر و انتقادی، طنز را نه تنها برای خنده، بلکه برای آشکارسازی تناقض‌ها و نقد قدرت به کار می‌بردند. فیلسوفان بزرگ این سنت، هر یک به شیوه‌ای خاص به طنز نگریستند و همین نگاه‌ها، پایه‌ای برای فلسفه طنز در غرب شد.

افلاطون در «جمهوری» هشدار می‌دهد که خنده بی‌مهار می‌تواند روح را از تعادل خارج کند. او طنز را نیرویی خطرناک می‌دانست که می‌تواند نظم عقلانی و اخلاقی جامعه را برهم زند. در نظر افلاطون، طنز تهدیدی برای فلسفه بود؛ زیرا می‌توانست جدیت تفکر را به سخره بگیرد. با این حال، سقراط در روایت‌های افلاطون، طنز را به‌عنوان ابزار پرسشگری به کار می‌گیرد. پرسش‌های ساده و گاه شوخ‌طبعانه او، تناقض‌های فکری مخاطبان را آشکار می‌کردند. این طنز سقراطی، همان چیزی است که بعدها به‌عنوان «طنز فلسفی» شناخته شد؛ طنزی که هدفش نه سرگرمی، بلکه برانگیختن اندیشه است.

ارسطو در «فن شعر» نگاه متفاوتی دارد. او کمدی را گونه‌ای هنری معرفی می‌کند که با بازنمایی ضعف‌ها و کاستی‌های انسان، می‌تواند به اصلاح اجتماعی کمک کند. در نظر ارسطو، طنز نه تنها خطرناک نیست، بلکه ارزش زیبایی‌شناختی دارد و می‌تواند جامعه را پالایش کند. این نگاه، نقطه مقابل افلاطون بود و نشان می‌داد که طنز می‌تواند ارزش فلسفی و اجتماعی داشته باشد.

نمایش‌های کمدی یونان باستان، به‌ویژه آثار آریستوفان، نمونه‌ای روشن از نقش طنز در فرهنگ یونانی‌اند. آریستوفان با زبان طنز، سیاستمداران، فیلسوفان و حتی خدایان را به سخره می‌گرفت. در نمایش «ابرها»، سقراط به‌عنوان شخصیتی مضحک تصویر می‌شود؛ در «لیسیستراتا»، زنان با طنز و شوخی، جنگ را متوقف می‌کنند. این طنز کارناوالی، مشابه آنچه باختین در قرون وسطی توصیف کرده، در یونان باستان نیز حضوری پررنگ داشت. طنز در این معنا، نیرویی ضدقانون بود؛ نیرویی که قواعد را می‌شکست و نظم را وارونه می‌ساخت.

یکی از نکات مهم در تحلیل طنز یونانی، توجه به نظریه‌های فلسفی درباره خنده است. نظریه «برتری» که در آثار افلاطون و ارسطو دیده می‌شود، خنده را نشانه برتری فردی می‌داند؛ فرد با خندیدن به دیگری، ضعف او را آشکار می‌کند و احساس برتری می‌یابد. نظریه «ناسازگاری» که بعدها در فلسفه مدرن مطرح شد، ریشه در طنز یونانی دارد؛ خنده زمانی برمی‌خیزد که تناقضی میان انتظار و واقعیت وجود داشته باشد. سقراط با پرسش‌های طنزآمیز خود، همین تناقض‌ها را آشکار می‌کرد و خنده را به واکنشی فلسفی بدل می‌ساخت.

طنز یونانی همچنین پیوندی عمیق با سیاست داشت. در آتن دموکراتیک، نمایش‌های کمدی نه تنها سرگرمی، بلکه نقدی جدی بر سیاستمداران و حاکمان بودند. این طنز سیاسی، بخشی از فرهنگ دموکراتیک آتن بود و نشان می‌داد که خنده می‌تواند سلاحی در برابر استبداد باشد. طنز، در این معنا، ابزاری برای مقاومت فرهنگی بود؛ ابزاری که به مردم امکان می‌داد تا قدرت را به چالش بکشند.

در کنار فیلسوفان و نمایشنامه‌نویسان، شاعران نیز طنز را به کار می‌بردند. اشعار طنزآمیز یونانی، ضعف‌ها و تناقض‌های اجتماعی را آشکار می‌کردند و به مردم امکان می‌دادند تا با مشکلات زندگی کنار بیایند. طنز، در این معنا، فلسفه‌ای برای زندگی بود؛ فلسفه‌ای که به مردم یادآوری می‌کرد زندگی نه تنها جدی، بلکه مضحک و تناقض‌آمیز نیز هست.

این نگاه یونانی به طنز، پایه‌ای برای فلسفه طنز در غرب شد. فیلسوفان مدرن، از نیچه تا ایگلتون، همگی به نوعی میراث‌دار این سنت بودند. نیچه طنز را شکلی از قدرت معرفی کرد که می‌تواند ارزش‌های تثبیت‌شده را واژگون سازد. فروید طنز را راهی برای رهایی انرژی‌های سرکوب‌شده دانست. ایگلتون، با کتاب «طنز»، این سنت را ادامه داد و طنز را به‌عنوان فلسفه‌ای جدی معرفی کرد.

در مقایسه با سنت ایرانی، طنز یونانی شباهت‌های بسیاری دارد. عبید زاکانی، با زبان طنز، ریاکاری مذهبی و فساد اجتماعی را نقد کرد؛ مشابه آریستوفان که سیاستمداران و فیلسوفان را به سخره می‌گرفت. حافظ، با لحنی طنزآمیز، زهد فروشی را نقد کرد؛ مشابه سقراط که تناقض‌های فکری را آشکار می‌کرد. این شباهت‌ها نشان می‌دهند که طنز، در هر دو سنت، ابزاری برای نقد قدرت و افشای تناقض‌ها بوده است.

در نهایت، طنز در یونان باستان را می‌توان به‌عنوان فلسفه‌ای برای زندگی در نظر گرفت. یونانیان، طنز را بخشی جدی از زندگی روزمره می‌دانستند. خنده و شوخی، نه تنها برای سرگرمی، بلکه برای مواجهه با دشواری‌های زندگی به کار می‌رفت. طنز، در این معنا، شیوه‌ای برای زیستن بود؛ شیوه‌ای که به مردم امکان می‌داد تا با مشکلات و تناقض‌ها کنار بیایند. ایگلتون در تحلیل خود، طنز را «فلسفه‌ای برای زیستن» معرفی می‌کند؛ فلسفه‌ای که به مردم یادآوری می‌کند زندگی نه تنها جدی، بلکه مضحک و تناقض‌آمیز نیز هست.

این بازخوانی طنز یونانی، نشان می‌دهد که طنز، فراتر از خنده، فلسفه‌ای برای زندگی است. طنز، با شکستن قواعد و برهم‌زدن نظم‌های تثبیت‌شده، امکان تازه‌ای برای آزادی و امید فراهم می‌آورد. طنز یونانی، با همه پیچیدگی‌هایش، همچنان الهام‌بخش است و می‌تواند در گفت‌وگو با سنت طنز ایرانی، چشم‌اندازی تازه برای نقد و اندیشه فراهم آورد.
محمدرضا گلی احمدگورابی ،دکتر زهرا روحی‌فر

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران