دی رسید و برف آمد، نغمهخوان کوچههاست
سردیاش اما به دل، گرمای مهر آشناست
آفتابِ دیررس، در پردهی مه غوطه ور
چون چراغی در شبستان، روشنیبخش فضاست
هر نفس در سینهام، بوی صفایش میدمد
برف هم آیینه وجدان وروح پاک ماست
کودک یلداست دی، با جامهی سرد و سپید
لیک در آغوش ما، امیدوار لحظه هاست