دیماهی ام دل ما را تو برده ای
چون کوه ماندی و تن به طوفان نبردهای
سرما اگرچه سخت، تو چون آفتاب گرم
با مهر خویش، رنج جهان را ستردهای
صبری چو سنگ، در دل شبهای سرد دی
با عشق، شعلهای بر دل یلدا سپرده ای
چون سرو، قامتت به بلندی رسیده است
جامی ز صبر، از دل معنا تو خورده ای
دیماهی ای شکوه تو آیینهی وفا
ما را ز زمره ی عشاق خود شمرده ای