«شعر زمستان و یلدا؛ تصویری شاعرانه از برف، سکوت ریشهها و جشن شب یلدا. این متن با زبان ادبی و فلسفی، زمستان را نه دشمن وصل، بلکه پلی میان پاییز و بهار معرفی میکند. مناسب برای علاقهمندان به شعر معاصر، ادبیات زمستانی و آیین یلدا.»
زمستان،
پردهی سفیدِ نقاشیِ جهان،
وبرف،
جوهرِ خاموشیست
که بر کاغذِ کوچهها مینشیند.
پاییز، خواب برگ ها،
و زمستان، آرامشِ ریشههاست؛
در دل خاک، هزاران خوابِ سبز
به انتظارِ بیداریِ بهار.
و یلدا،
شبی که زمستان را به جشن میبرد،
شبی که تاریکیاش
چراغ قصهها و انارهای سرخ میشود.
زمستان،
شاعر سپیدپوشیست
که با نفس سردش،
چراغ خانهها را گرمتر میکند.
چه کسی گفته
زمستان دشمن وصل است؟
او پلیست میان پاییز و بهار،
و یلدا، نقطهی اوج این پل،
مکثی کوتاه،
برای اندیشیدن به چرخهی زندگی.