bg
«شعر از بله تا ژله،ازدواج به سبک طنز»
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/09/21
تعداد نمایش :‌ 3


«طنز ازدواج از بله تا ژله، در سالن عقد کوچک؛ دیالوگ‌های خنده‌دار از عاقد، داماد، عروس و مهمان‌ها. روایت شیرین و انتقادی از مراسمی که بیشتر شبیه نمایش کمدی است تا عقد جدی.»


عاقد:

«بله را گفتی؟»

داماد:

«گفتم... ولی وای فای قطع شده بود،

کسی هم ضبط نکرد!»

عروس:

«من هنوز دوبه شکم،

چون که آن دسته‌گلم

با گل مصنوعی همراه شده بود.»

مادر داماد:

«به خودت هیچ نزار،

مهم این است که شام قیمه‌ پلوست.»

پدر عروس:

«پس چرا کارت عروسی

روی آن جعبه ی کبریت

چاپ شده است؟»

مهمان:

«من فقط خاطر آن ژنگوله ها آمده‌ام،

بقیه‌ حاشیه است.»

داماد زیر لب زمزمه کرد:

«ازدواج

مثل خرید

گوشی کهنه می مونه والله؛

اولش خوشحالی

بعدشم دنبال گارانتی می گردی.»

عروس هم می‌خنده:

«نه، مثل امتحان رانندگیه؛

همه می‌گویند آسان است،

وقتی که

پشت فرمون می‌شینی

هردوچشمات گریان است.»

عاقد:

«خواهشاً آن بله را زود بگید،

من یه چند عقد و مراسم دارم!»

بچه ای گوشه ی تالار

خنده کنان می گفت :

مامانم اون ژله ها را می گوید

پدرش زمزمه کرد:

ازدواج مثل ژله می‌لرزه،

ولی شیرین می مونه.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران