شگردهای طنزآفرینی در آثار حسنزاده و پترسون۲
این یادداشت خلاصه ای از پایاننامه کارشناسی ارشد سرکار خانم دکتر زهرا روحیفر است که با موضوع «شگردهای طنزآفرینی در آثار فرهاد حسنزاده و جیمز پترسون» تدوین شده است. پژوهش حاضر در چارچوب رشته زبان و ادبیات فارسی انجام گرفته و هدف آن بررسی علمی و تطبیقی طنز در ادبیات کودک و نوجوان، با تمرکز بر سه اثر شاخص یعنی «هستی»، «زیبا صدایم کن» و «من جوکم» بوده است.یافتههای پژوهش نشان میدهد که طنز در هر دو بستر فرهنگی، ابزاری برای مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی و روانی است. در آثار حسنزاده، طنز بیشتر به سمت تلخی و نقد اجتماعی گرایش دارد و در آثار پترسون، طنز سبکتر و امیدبخشتر است. این مقایسه تطبیقی نشان میدهد که طنز، فراتر از مرزهای جغرافیایی، زبان مشترک کودکان و نوجوانان است؛ زبانی که با آن میتوان جهان را نقد کرد، از تلخیها گذشت و به سوی رهایی گام برداشت. این پایاننامه با رویکرد علمی–ادبی و روایی، تلاش کرده است تا ضمن تحلیل دقیق شگردهای طنز، نقش تربیتی و اجتماعی آن را نیز آشکار سازد و راهی برای پژوهشهای آینده در حوزه ادبیات کودک و نوجوان بگشاید.
مولفههای طنز در کتاب «زیبا صدایم کن»
رمان «زیبا صدایم کن» فرهاد حسنزاده، در امتداد دغدغههای اجتماعی و انسانی نویسنده، اثری است که طنز را در دل روابط پیچیده انسانی و اجتماعی میپروراند. اگر در «هستی» طنز بیشتر برای مواجهه با جنگ و بحران اجتماعی به کار میرفت، در «زیبا صدایم کن» طنز به نقد روابط انسانی، خانوادگی و فرهنگی نزدیکتر میشود. این اثر، با زبان کودکانه و نگاه طنزآلود شخصیتها، موقعیتهای جدی و تلخ را به خنده بدل میکند و از دل خنده، نقدی عمیق بر جامعه عرضه میدارد. طنز در این رمان، نه تنها برای سرگرمی، بلکه برای آشکار کردن بیمنطقی روابط انسانی و اجتماعی به کار میرود؛ خندهای که در پس خود تلخی دارد، اما همین تلخی را به نیرویی برای ادامه زندگی بدل میکند.
یکی از برجستهترین شگردهای طنز در این اثر، تشبیههای مضحک است. نویسنده بارها روابط انسانی و اجتماعی را با مقایسههای غیرمنتظره طنزآلود بازنمایی میکند. دعوای خانوادگی به مسابقه فوتبال تشبیه میشود، هر کس نقش بازیکن یا داور را دارد، و نتیجه این بازی چیزی جز آشفتگی نیست. این تشبیهها، تضادی میان جدیت و کودکانه بودن میآفرینند که خندهای تلخ و شیرین را در دل مخاطب برمیانگیزد. کارکرد این شگرد، نشان دادن بیمنطقی روابط انسانی و ایجاد فاصلهای میان واقعیت تلخ و نگاه طنزآلود کودکانه است.
کوچکسازی یا تحقیر نیز از دیگر شگردهای طنز در این اثر است. شخصیتهای قدرتمند از نگاه کودک کوچک میشوند. پدر خانواده به «بچهای لجباز» تشبیه میشود، و قدرت بزرگسالان در برابر نگاه کودکانه رنگ میبازد. این شگرد، قدرت را به کودک بازمیگرداند و ساختارهای قدرت را به چالش میکشد. در واقع، طنز از طریق کوچکسازی، نقدی بر بیمنطقی و بیعدالتی روابط انسانی ارائه میدهد.
در کنار کوچکسازی، بزرگنمایی یا اغراق نیز نقش مهمی در طنزآفرینی دارد. مشکلات کوچک چنان بزرگ میشوند که خندهبرانگیز میگردند. یک اشتباه ساده در تلفظ نام، به فاجعهای بزرگ بدل میشود، و یک سوءتفاهم کوچک به بحران خانوادگی تبدیل میگردد. این اغراقها، بیمنطقی موقعیتها را آشکار میکنند و از طریق تضاد، خنده میآفرینند.
کنایه و طعنه نیز در «زیبا صدایم کن» بهوفور دیده میشوند. کودک با زبان دوپهلو، بیعدالتی اجتماعی را به سخره میگیرد. وقتی بزرگسالان درباره موفقیت حرف میزنند، کودک با کنایه میگوید: «موفقیت یعنی اینکه همیشه دیگران ناراحت باشند.» یا وقتی روابط خانوادگی پرتنش میشوند، کودک با طعنه پاسخ میدهد: «لابد خیلی خوشحالید که خانه هیچوقت آرام نیست.» این کنایهها و طعنهها، نقد اجتماعی را در دل طنز مینشانند و خندهای تلخ میآفرینند.
آدمگونگی یا تشخیص نیز از دیگر شگردهای طنز در این اثر است. اشیاء و حیوانات ویژگیهای انسانی مییابند. صندلی خانه به «پیرمردی خسته» تشبیه میشود که مدام غر میزند، و وسایل خانه به شخصیتهایی طنزآلود بدل میشوند که در دعواهای خانوادگی نقش دارند. این شخصیتبخشی به اشیاء، طنز میآفریند و فضای داستان را زندهتر میکند.
تکرار نیز در این اثر نقش مهمی دارد. کودک بارها عبارتی را تکرار میکند تا خندهبرانگیز گردد. شخصیت اصلی بارها میگوید: «من زیبا هستم» و هر بار در موقعیتی خندهدار قرار میگیرد. این تکرار، تضادی میان ادعا و واقعیت میآفریند که طنز را شکل میدهد.
موقعیتهای خندهآور نیز در «زیبا صدایم کن» فراواناند. تضاد میان روابط انسانی و شوخی کودکانه، موقعیتهایی میسازد که هم خندهآورند و هم تلخ. کودک در میان دعوای خانوادگی، لطیفهای میگوید؛ یا در دل بحران اجتماعی، شوخیای میسازد. این موقعیتها، طنز را از دل تضاد میان جدیت و کودکانه بودن میآفرینند.
استدلالهای احمقانه نیز از دیگر شگردهای طنز در این اثرند. کودک با منطق کودکانه، بزرگسالان را به چالش میکشد. «اگر دعوا خوب است، چرا شما همیشه ناراحتید؟» یا «اگر موفقیت خوب است، چرا شما همیشه خستهاید؟» این استدلالها، نقد اجتماعی را از طریق طنز ارائه میدهند.
جناس و بازی با کلمات نیز در «زیبا صدایم کن» نقش مهمی دارند. واژهها با شباهت آوایی طنز میآفرینند، و کودک با زبان ساده، موقعیتهای خندهآور میسازد. تلفظ غلط کلمات نیز طنز میآفریند؛ کودک نام معلم یا شخصیتها را غلط تلفظ میکند و موقعیتی خندهدار شکل میگیرد. این بازیهای زبانی، طنز را از دل زبان کودکانه میآفرینند.
دشنام و نفرین نیز در این اثر دیده میشوند. کودک با زبان ساده، بیعدالتی را به سخره میگیرد. نفرین طنزآلود به دشمن یا دشنام کودکانه، نقد اجتماعی را آشکار میکند. تهکم نیز در این اثر نقش دارد؛ کودک با زبان طنزآلود، بزرگسالان را به چالش میکشد و خندهای تلخ میآفریند.
لطیفه و نقیضه نیز از دیگر شگردهای طنز در این اثرند. کودک با زبان ساده، لطیفهای درباره روابط خانوادگی میگوید، یا با وارونهسازی موقعیتها، طنز میآفریند. دعوای خانوادگی به جشن تولد تشبیه میشود، و بحران اجتماعی به بازی کودکانه. این لطیفهها و نقیضهها، طنز را از دل تضاد میان واقعیت و خیال میآفرینند.
در مجموع، طنز در «زیبا صدایم کن» ابزاری برای نقد روابط انسانی و اجتماعی است. خندهای که تلخی را آشکار میکند و امیدی کوچک در دل ناامیدی میسازد. حسنزاده با بهرهگیری از شگردهای گوناگون طنز، فضایی میآفریند که کودک بتواند در دل روابط پیچیده، لحظهای رهایی بیابد و مخاطب نیز از خلال خنده، به عمق تلخیها و نقد اجتماعی پی ببرد. طنز در این اثر، پلی میان رنج و رهایی است؛ پلی که هم نقد اجتماعی را ممکن میسازد و هم امید به آینده را در دل مخاطب زنده نگه میدارد.
مولفههای طنز در کتاب «من جوکم»پترسون
رمان «من جوکم» (I Funny) نوشته جیمز پترسون، یکی از نمونههای برجسته ادبیات طنز نوجوان در غرب است. این اثر با محوریت شخصیت نوجوانی به نام «جوک» شکل گرفته که با مشکلات مدرسه، خانواده و روابط اجتماعی دستوپنجه نرم میکند. طنز در این کتاب نه تنها برای خنده و سرگرمی، بلکه بهعنوان سپر دفاعی نوجوان در برابر فشارهای اجتماعی و روانی به کار میرود. پترسون با بهرهگیری از شگردهای گوناگون طنز، فضایی میآفریند که نوجوان بتواند در دل فشارها، لحظهای رهایی بیابد و مخاطب نیز از خلال خنده، به عمق بحرانها و نقد اجتماعی پی ببرد.
در این رمان، تشبیههای مضحک بهوفور دیده میشوند. امتحان ریاضی به «هیولای سهسر» تشبیه میشود، قوانین مدرسه به «جوکهای بیمزه» و مشکلات خانوادگی به «کابوسهای شبانه». این تشبیهها، تضادی میان جدیت و نگاه کودکانه میآفرینند که خندهای تلخ و شیرین را در دل مخاطب برمیانگیزد. کارکرد این شگرد، نشان دادن بیمنطقی فشارهای آموزشی و اجتماعی و ایجاد فاصلهای میان واقعیت تلخ و نگاه طنزآلود نوجوان است.
کوچکسازی یا تحقیر نیز از دیگر شگردهای طنز در این اثر است. شخصیتهای قدرتمند از نگاه نوجوان کوچک میشوند. مدیر مدرسه به «بچهای لجباز» تشبیه میشود، و قوانین سختگیرانه به «بازیهای بیمعنا». این شگرد، قدرت را به نوجوان بازمیگرداند و ساختارهای قدرت را به چالش میکشد.
در کنار کوچکسازی، بزرگنمایی یا اغراق نیز نقش مهمی در طنزآفرینی دارد. مشکلات کوچک چنان بزرگ میشوند که خندهبرانگیز میگردند. یک اشتباه ساده در تکلیف، به فاجعهای جهانی بدل میشود، و یک سوءتفاهم کوچک به بحران خانوادگی تبدیل میگردد. این اغراقها، بیمنطقی موقعیتها را آشکار میکنند و از طریق تضاد، خنده میآفرینند.
هجو و تناقض نیز در «من جوکم» بهوفور دیده میشوند. نوجوان با زبان طنزآلود، ساختارهای اجتماعی را نقد میکند. قوانین مدرسه به «جوکهای بیمزه» تشبیه میشوند، و تناقض میان جدیت مدرسه و نگاه کودکانه خنده میآفریند. این هجو و تناقضها، نقد اجتماعی را در دل طنز مینشانند و خندهای تلخ میآفرینند.
طنز تصویری نیز از دیگر شگردهای طنز در این اثر است. پترسون با استفاده از کاریکاتور و تصویر در متن، طنزی دیداری و زبانی میآفریند. این طنز تصویری، مخاطب نوجوان را بیشتر درگیر میکند و خندهای سبک و امیدبخش میآفریند.
غافلگیری و ارتباط دادن موضوعات بیربط نیز در این اثر نقش دارند. نوجوان دو موضوع بیربط را به هم ربط میدهد تا طنز بیافریند. درس ریاضی به فوتبال ربط داده میشود، و مشکلات خانوادگی به بازیهای ویدئویی. این شگردها، طنز را از دل تضاد و بازی ذهنی میآفرینند.
لطیفه و بازی با کلمات نیز از دیگر شگردهای طنز در این اثرند. نوجوان با زبان ساده، لطیفهای درباره روابط مدرسه میگوید، یا با بازی زبانی، موقعیت خندهآور میسازد. تلفظ غلط کلمات نیز طنز میآفریند؛ نوجوان نام معلم یا شخصیتها را غلط تلفظ میکند و موقعیتی خندهدار شکل میگیرد. این بازیهای زبانی، طنز را از دل زبان کودکانه میآفرینند.
دشنام و نفرین نیز در این اثر دیده میشوند. نوجوان با زبان ساده، بیعدالتی را به سخره میگیرد. نفرین طنزآلود به قوانین مدرسه یا دشنام کودکانه، نقد اجتماعی را آشکار میکند. تهکم نیز در این اثر نقش دارد؛ نوجوان با زبان طنزآلود، بزرگسالان را به چالش میکشد و خندهای تلخ میآفریند.
در مجموع، طنز در «من جوکم» ابزاری برای مقاومت در برابر فشارهای مدرسه و خانواده است. خندهای که امید میآفریند و به نوجوان امکان میدهد تا در دل فشارها، لحظهای رهایی بیابد. پترسون با بهرهگیری از شگردهای گوناگون طنز، فضایی میآفریند که نوجوان بتواند در دل بحرانها، لحظهای رهایی بیابد و مخاطب نیز از خلال خنده، به عمق تلخیها و نقد اجتماعی پی ببرد. طنز در این اثر، پلی میان رنج و رهایی است؛ پلی که هم نقد اجتماعی را ممکن میسازد و هم امید به آینده را در دل مخاطب زنده نگه میدارد.