فصل چهارم: زبان زخمی و فرم شعری ،بخش سوم: شکستن نحو و ساختار کلاسیک،بررسی ضرورت شکستن نحو و ساختار کلاسیک در شعر پل سلان پس از هولوکاست. این بخش از یادداشت تحلیل میکند که چگونه سلان با گسست دستوری و زبانی، واقعیتِ شکستهی تاریخ را بازتاب داد و شعر را به رسانهای برای شهادت و مقاومت تبدیل کرد. مطالعهای درباب فرم شعری، سکوت، و نقش خواننده در بازسازی معنا از خلال قطعات زبانی.محمدرضا گلی احمدگورابی،دکتر زهرا روحیفر
۱. ضرورت شکستن نحو
پس از هولوکاست، سلان دریافت که زبان کلاسیک و نحو سنتی دیگر قادر به بیان حقیقت نیست. زبان روزمره، همان زبانی بود که در خدمت فرمانها، تبلیغات و خشونت قرار گرفته بود. بنابراین، او آگاهانه نحو را شکست تا نشان دهد که جهان شکسته است و زبان نیز باید این شکستگی را بازتاب دهد.
۲. نحو گسسته بهمثابه شهادت
جملات در شعر سلان اغلب کوتاه، ناقص و گسستهاند. این گسستگی، نه ضعف، بلکه استراتژی است: زبان باید از شفافیت دروغین فاصله بگیرد. همانگونه که تاریخ در اردوگاهها گسسته شد، شعر نیز باید این گسست را در سطح زبان بازنمایی کند.
به تعبیر پیتر زوندی، «شعر سلان، شهادتی است که از دل شکستگی زبان برمیخیزد.»
۳. حذف پیوندهای دستوری
یکی از ویژگیهای بارز شعر سلان، حذف پیوندهای دستوری است. او اغلب از حروف ربط و نشانههای اتصال صرفنظر میکند. نتیجه، زبانی است که بهجای جریان روان، به صورت قطعهقطعه و بریده ظاهر میشود. این قطعهقطعه بودن، تجربهی زیستهی تبعید و مرگ را بازتاب میدهد: جهانی که پیوستگیاش از هم گسسته است.
۴. نحو بهمثابه سکوت
شکستن نحو، همواره با سکوت همراه است. مکثها، فاصلهها و شکستگیها بخشی از زبان سلاناند. این سکوتها، همان جایی هستند که معنا در غیاب واژهها شکل میگیرد. شعر او نشان میدهد که گاه نگفتن، بیش از گفتن، حامل حقیقت است.
۵. تأثیر بر خواننده
شعر سلان خواننده را وادار میکند که فعالانه در متن مشارکت کند. نحو گسسته، خواننده را مجبور میسازد که میان قطعات پل بزند، معنا را بازسازی کند و در فرآیند شعر شریک شود. این دشواری، بخشی از رسالت شعر است: شعر نه برای مصرف سریع، بلکه برای تأمل و مشارکت است.
۶. نمونههایی از نحو شکسته
در بسیاری از شعرهای متأخر سلان، جملهها بهگونهای ساخته میشوند که گویی نیمهتماماند. واژهها در کنار هم قرار میگیرند، اما پیوندهای دستوری حذف شدهاند. این ساختار، فضایی از ابهام و چندمعنایی میسازد. هر خواننده، بسته به تجربهی خود، میتواند معنایی تازه از این قطعات استخراج کند.
۷. شکستن نحو بهمثابه مقاومت
از منظر فلسفی، شکستن نحو در شعر سلان نوعی مقاومت است: مقاومت در برابر زبان رسمی، در برابر روایتهای کلان، در برابر فراموشی. او میدانست که تنها با شکستن ساختارهای تثبیتشده میتوان حقیقت را حفظ کرد. شعر او، در این معنا، شعری اخلاقی است: شعری که از دل شکستگی، شهادت میدهد.
جایگاه این بخش در فصل
این بخش نشان داد که شکستن نحو و ساختار کلاسیک در شعر سلان، نه صرفاً یک نوآوری فرمی، بلکه ضرورتی تاریخی و اخلاقی بود. زبان او، با گسستن از قواعد سنتی، توانست حقیقتی را بیان کند که زبان شفاف و کلاسیک از بیان آن ناتوان بود.