غزل عاشقانهای دلنشین با حالوهوای گیلان، سرشار از باران، جنگل و دریای خزر،مناسب برای دوستداران شعر های طبیعت گرا وعاشقانه
وارش باران گیلان می زند بر جان من
میدمد گل های زیبا از دل حیران من
رودسر آرام و موجی سوی ساحل می دود
میبرد آواز دریا خستگی از جان من
جنگل سبز سراوان میدهد بوی بهار
می شود هنگامه ای در یادها گیلان من
شالی خیس وطلایی می فروزد چون نگین
میرسد از خوشه هایش روشنی بر جان من
باد و بارانی ز کوهستان به صحرا میوزد
آمده از سوی دیگر یار خوش الحان من
لالههای واژگون در کوهساران رسته اند
می دمد در قله ها پرَِسیاووشان من
می شود دریای طوفانی به رنگ آسمان
مینهد خورشید سرخی بر سر گیلان من
هر نسیم از کوه آمد با نوا و شور و شوق
میبرد اندوه دیرین از دل ویران من
گیلک و باران و دریا، عشق را معنا کنند
میرسد از کوه و دریا مهر جاویدان من
#محمد_رضا_گلی#