تمنای آتش صفت در وریدم
به مسلخگهِ قلب عاشق کشیدم
ولی چون وصالِ محالت شد حاصل
دو چندان شد آرامشم ای امیدم
رها گشتم از فوج غمها؛ رهیدم
چو با موج مهرت به ساحل رسیدم
چو گفتی ز خوبان تو را برگزیدم
ز شوق اشکِ چون دُر به دامان چکیدم
تنت بر تنم رخ به رخ بوسه چیدم
عسل وارهء لعل نابت چشیدم
کماندار چشمت دلم را هدف کرد
من از ترکش چشمت اکنون شهیدم
هزاران غزل در نهان آفریدم
به قلبم چو نقشی ز عشقت کشیدم
ز گرمای خورشید عشقت به جانم
چنان میوه ای کال بودم ، رسیدم
تو آن تک گل ناب هر سبزه زاری
که بلبل صفت بر فرازش پریدم
چو شعر و غزل گشتهای در خیالم
ز بس نغمهء عشقت از دل شنیدم
چنان رشته در دل از عشقت تنیدم
جدا گردم از تو دلم را دریدم
ز بامت اگر دیدی یک دم پریدم
چو در دامت افتم سراپا دویدم
ز غمخواریات هر دمم گشته عیدم
ازین پس به قفل دلت تک کلیدم
چو رودی پیات در کویری خزیدم
که اکنون به دریای عشق آرمیدم
به آتشگهِ عشق سوزان دمیدم
وَ در امتحان وفا رو سفیدم
به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
#مهردادپورانیان
☑️نکته: در مصرع اول بیت دوم هنگام خوانش از لحاظ آوایی "شد حاصل" شُداصِل" خونده میشه و وزن شعر بر این اساس کاملا درسته ((ملاک من برای تقطیع و وزن شعر همیشه چیزیه که هنگام خوانش شعر میشنوم ))
اما اگر کسی بنظرش مصرع مدنظر ایراد وزنی داره این شکل از اون مصرعو👇 جایگزین کنه
"ولی چون وصالی محال گشته حاصل"