bg
پرسشِ بی‌انتها،شعر سپید
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/08/26
تعداد نمایش :‌ 3

سنگ،

نه فقط سکوت،

که پرسشی است در دلِ زمین

درباره‌ی وزنِ بودن.

باد،

نه حرکت،

که تردیدی است در مرزِ آزادی،

آیا رهایی،

خود زندانی تازه نیست؟

آب،

نه جریان،

که بازتابی است از ذهنِ ما،

هر بار که می‌نگریم،

رودی دیگر می‌شود.

من،

نه شاعر،

نه خواننده،

بلکه سایه‌ای در میانِ واژه‌ها،

که هر بار معنای تازه‌ای می‌گیرد،

و هیچ‌گاه همان نیست.

طبیعت،

کتابی است بی‌پایان،

که هر برگش

به هزار زبان نوشته شده،

و هیچ ترجمه‌ای

تمامی حقیقت را نمی‌گوید.

و احساس،

نه در قلب،

نه در عقل،

بلکه در فاصله‌ی لغزانِ میانِ آن‌هاست—

جایی که معنا

چون پرنده‌ای بی‌قرار

بر شاخه‌ای ناپایدار می‌نشیند

و دوباره پرواز می‌کند.

سنگ،

نه فقط سکوت،

که پرسشی است در دلِ زمین

درباره‌ی وزنِ بودن.

باد،

نه حرکت،

که تردیدی است در مرزِ آزادی،

آیا رهایی،

خود زندانی تازه نیست؟

آب،

نه جریان،

که بازتابی است از ذهنِ ما،

هر بار که می‌نگریم،

رودی دیگر می‌شود.

من،

نه شاعر،

نه خواننده،

بلکه سایه‌ای در میانِ واژه‌ها،

که هر بار معنای تازه‌ای می‌گیرد،

و هیچ‌گاه همان نیست.

طبیعت،

کتابی است بی‌پایان،

که هر برگش

به هزار زبان نوشته شده،

و هیچ ترجمه‌ای

تمامی حقیقت را نمی‌گوید.

و احساس،

نه در قلب،

نه در عقل،

بلکه در فاصله‌ی لغزانِ میانِ آن‌هاست—

جایی که معنا

چون پرنده‌ای بی‌قرار

بر شاخه‌ای ناپایدار

می‌نشیند و دوباره پرواز می‌کند.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران