bg
طبیعت لغزان
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/08/26
تعداد نمایش :‌ 3


درختان،

نه سایه‌اند،

نه روشنایی

آن‌ها زبانِ پنهانِ خاک‌اند،

که هر بار با باد،

واژه‌ای تازه می‌سازند.

باران،

گاهی اشکِ زمین است،

گاهی خنده‌ی آسمان،

گاهی هیچ‌کدام

فقط صدایی که در گوشِ ما

به هزار معنا می‌لغزد.

من،

ایستاده میانِ رود،

که خودش نمی‌داند

آیا به دریا می‌رود،

یا به درونِ خویش بازمی‌گردد.

طبیعت،

کتابی است بی‌پایان،

که هر صفحه‌اش

با نگاهِ ما دوباره نوشته می‌شود.

و احساس،

نه در قلب،

نه در ذهن،

بلکه در فاصله‌ی لغزانِ میانِ آن‌هاست

جایی که معنا

چون پرنده‌ای بی‌قرار

بر شاخه‌ای ناپایدار می‌نشیند

و دوباره پرواز می‌کند.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران