این غزل تضمینی است از رباعی زیبای دکتر رحمان کاظمی با مطلع «شوریده شبم روز به من میخندد»؛ شعری سرشار از اندوه، تقدیر و روشنایی شمع دلافروز. ترکیبی از سنت کلاسیک و نوآوری ادبی که مخاطب را به عمق فلسفهی عشق و سرنوشت میبرد.
«شوریده شبم روز به من میخندد
داغیست جگرسوز به من میخندد
تاریکی دنیا که همه گمشده است
آن شمع دل افروز به من میخندد»
هر خندهی تقدیر، شرر بر دل من
چون آتش جانسوز به من میخندد
از گریهی پنهان چه خبر دارد عشق؟
کز سینهی پرسوز به من میخندد
در آینه خونِ دلِ آزردهی من
چون خنده ی پیروز به من میخندد
ای باد، ببر آه مرا سوی خدا
کاین بخت سیه روز به من میخندد