bg
مهتاب رشت و باران شمال
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/08/02
تعداد نمایش :‌ 5

در دل مهتاب رشت افتاده‌ام چون برگ تر
می رساند باد سردی بوی عشقی بی‌خبر

چشم او چون آبی رود سپید و خنده اش
می‌ کند جان مرا خالی از اندوه بشر

در صدای چلچله پیچیده راز بی‌کران
می‌ زند او زخمه‌ای بر ساز جان و بال و پر

عشق را در برگ شمشاد و نسیم صبح دید
باز در آیینه و افسانه‌ها و در سفر

هرچه تقدیرم به شب‌های سیه آغشته بود
شسته شد با بارشی از ابرهای رهگذر

در دل خاک شمال، آن‌جا که باران خانه داشت
رُست گل‌هایی که می‌خندند به لبخند سحر

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران