نه خواب مانده، نه بیداریام به جا مانده
فقط حضور تو در قالب وفا مانده
جهان شکسته و من در شکاف بودنها
میان بودن و نابودیم رها مانده
تو را نگفتم و گفتم، به شکل پرسشها
که پاسخ از دل آیینهها جدا مانده
دلم به سمت تو می آید، اما چه آهسته
درون لحظهی بیچشم، رد پا مانده
اگرچه هیچ کسی در من ایستاده نبود
برای ماندن تو اینجا رها مانده
۰
۰