شعر فارسی میدان تضاد میان کهن و نو نیست، بلکه عرصهی گفتوگوی این دو است. این یادداشت علمی نشان میدهد چگونه زبان کهن و نو میتوانند در کنار هم، با بهرهگیری از آشناییزدایی، شعری ریشهدار و نوآور خلق کنند.
شعر فارسی، در طول تاریخ خود، همواره عرصهی تعامل و همنشینی میان «کهن» و «نو» بوده است. برخلاف دیدگاهی که شعر را میدان تضاد و تقابل میان این دو میداند، تجربهی ادبی نشان میدهد که نوآوری در شعر، نه از طریق طرد کامل زبان کهن، بلکه از رهگذر گفتوگو و بازآفرینی آن تحقق یافته است. شاعر میتواند با زبان کهن، اندیشهای نو بیان کند و یا با زبان نو، مفاهیم کهن را بازخوانی نماید. این همنشینی، راز پویایی و ماندگاری شعر فارسی است.
ارزش شعر، بیش از آنکه در تازگی ظاهری واژگان باشد، در عمق معنا، قدرت تصویرسازی و توانایی برانگیختن احساس و اندیشه نهفته است. واژگان کهن، بهدلیل بار تاریخی و فرهنگی خود، ظرفیتهای ایهامی و موسیقایی ویژهای دارند که در زبان روزمره کمتر یافت میشود. در عین حال، زبان نو نیز با انعطافپذیری و نزدیکی به تجربهی زیستهی معاصر، امکان بیان دغدغههای امروز را فراهم میآورد. بنابراین، شاعر آگاه میتواند با ترکیب این دو، شعری بیافریند که هم ریشهدار و هم نوآور باشد.
از منظر نظری، مفهوم «آشناییزدایی که نخستین بار در مکتب فرمالیسم روسی مطرح شد، میتواند درک ما از این تعامل را ژرفتر سازد. آشناییزدایی به معنای ارائهی جهان آشنا در قالبی ناآشناست؛ یعنی شاعر با تغییر زاویهی نگاه، جابهجایی واژگان یا خلق ترکیبهای تازه، تجربهای متفاوت از همان عناصر آشنا به مخاطب عرضه میکند. در این چارچوب، زبان کهن نه مانعی برای نوآوری، بلکه بستری غنی برای آشناییزدایی است. واژهای چون «زلف» یا «ساغر» میتواند در بافتی تازه، معنایی نو بیابد و مخاطب را به تجربهای متفاوت دعوت کند.
از سوی دیگر، نظریهی «کنار گذاشتن زبان کهن» بیش از آنکه راهی به سوی نوآوری باشد، رویکردی محدودکننده و تقلیلگرایانه است. چنین نظریهای، با نادیده گرفتن ظرفیتهای تاریخی و فرهنگی زبان، شعر را از بخشی از ریشههای هویتی و زیباییشناختیاش محروم میسازد. در حالی که تجربهی شاعران بزرگی چون نیما یوشیج نشان داده است که نوآوری اصیل، در امتداد سنت و با بازخوانی خلاقانهی آن شکل میگیرد، نه در گسست کامل از آن.
در نهایت، شعر فارسی زمانی میتواند به غنای واقعی خود دست یابد که عرصهای برای گفتوگوی زنده میان زبان کهن و زبان نو باشد. این گفتوگو، نهتنها به حفظ پیوستگی فرهنگی کمک میکند، بلکه امکان خلق آثاری را فراهم میآورد که همزمان ریشهدار، نوآور و تأثیرگذار باشند. درک درست از آشناییزدایی، میتواند راهنمایی ارزشمند برای شاعران و پژوهشگران ادبی باشد تا از ظرفیتهای هر دو زبان بهرهمند شوند و شعر را به عرصهای چندلایه و پویا بدل سازند.
محمدرضا گلی احمدگورابی ،دکترزهرا روحی فر