bg
هنوز در بند تقدیرم» | غزلی عاشقانه و فلسفی
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/07/24
تعداد نمایش :‌ 62

دل به زلفت دادم و در بند تقدیرم هنوز

چون غباری در مسیر باد تدبیرم هنوز

با نگاهت آشنا گشتم، ولی بی‌گفت‌و‌گو

در سکوت چشم‌هایت، محو تکثیرم هنوز

هر شبی از تو شود روشن چراغی در دلم

لیک در نخچیرگاه عشق، من شیرم هنوز

بوسه ات شوری به دل افکنده ای زیبا نگار

در میان زلف تو من پاک تسخیرم هنوز

در هوای کوی تو، بی‌بال و پر، پر می‌ زنم

با خیال پرکشیدن، در زمین‌ گیرم هنوز

عشق را با تو نوشتم، بی‌امان و بی‌صدا

در کتاب عشق تو، جاناچه درگیرم هنوز

گرچه عمرم رفته و دیر آمدی در کوی ما

در دل آوردگاه عشق، شمشیرم هنوز

تک‌همسُرا

دل به زلفت باختم، تقدیر من تفسیر توست

جان سپردم در غمت، تفسیرمن تقدیر توست

تعریف«تک‌همسُرا»

یک قطعه‌ ی کوتاه، مستقل، اما هم‌نوا با یک شعر یا اثر اصلی. مثل یک بند، یک تصویر، یا یک جمله‌ی شاعرانه که با شعر اصلی هم‌حس است، ولی خودش هم می‌تواند به‌تنهایی بدرخشد.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران