ای نسیم صبحگاهی، پرده از جاگنم گشا
تا ببینم در نگاهت آسمان آشنا
بیتو این دلخسته را آرامشی حاصل نشد
با تو می روید صنوبر در میان باغ ها
هرچه بود از رنج و محنت، در حضورت محو شد
چون تویی آرامبخش زخمهای بیدوا
گرچه سنگین میگذارد روزگارم بار غم
با تو میگردد سبکتر این جهان پرجفا
ای تو از جنس ترانه، از تبار روشنی
با تو میخواهم بسازم قصهای بی انتها
تکهمسُرا
در نگاهت میدرخشد آفتاب بیغروب
هر نفس با تو شود آغاز گرمای جنوب
تعریف«تکهمسُرا»
یک قطعه ی کوتاه، مستقل، اما همنوا با یک شعر یا اثر اصلی. مثل یک بند، یک تصویر، یا یک جملهی شاعرانه که با شعر اصلی همحس است، ولی خودش هم میتواند بهتنهایی بدرخشد.