شعر سپید«چشمانی که جهان را از نو مینویسند» شعر سپید عاشقانه و فلسفی با اثری چندلایه که با تحلیل فراپدیدارگرایی بیکران، تأثیر معشوق بر عاشق را در قالبی نو و چندبعدی بازآفرینی میکند
چشمانت،
نه فقط پنجرهای رو به آفتاب،
که شکافی در دیوار جهاناند،
جایی که نور
از خودش عبور میکند
تا به من برسد.
دستت،
نه فقط نسیم،
که جابهجایی بیصدا
در هندسهی اشیا،
حرکتی که معنا را
از جای خود میکند
و دوباره مینشاند.
موهایت،
رشتههایی از شباند
که در باد،
خاطره نمیسازند،
بلکه زمان را
به عقب میبرند
تا دوباره آغاز شود.
لبخندت،
نه نقطهی آغاز،
که انکار پایان است،
جایی که شعر
هنوز نوشته نشده
اما در سکوت،
تمام واژهها
از پیش در تو
اتفاق افتادهاند.
با تو،
سکوت،
نه فقدان صدا،
که زبانی تازه است،
واژهای کشفنشده
که تنها در حضور تو
معنا میگیرد.
در تو،
نور،
از مرز خودش عبور میکند،
و من،
در این عبور،
مثل قطرهای
در دریای بیانتها،
به بیکرانگی بدل میشوم.
تکهمسُرا
«در تو، جهان از خودش عبور میکند تا دوباره آغاز شود»
تعریف«تکهمسُرا»
یک قطعه ی کوتاه، مستقل، اما همنوا با یک شعر یا اثر اصلی. مثل یک بند، یک تصویر، یا یک جملهی شاعرانه که با شعر اصلی همحس است، ولی خودش هم میتواند بهتنهایی بدرخشد.