شعر سپید «شکوفهای که از خاکستر برخاست»شعرمدرن و فلسفی اثری چندلایه که با تحلیل فراپدیدارگرایی بیکران، از خاکستر جنگ و زوال، امکان شکوفهزدن رؤیا را به تصویر میکشد.
در امتداد سایههای متلاطم،
درختان بیصدا میلرزند،
نه از نسیم،
بلکه از حافظهی نبردهایی
که هنوز در رگهای خاک جریان دارد.
ریشهها،
در خاک خونآلود،
چون خطوطی گمشده در هزارتوی زمان،
به دنبال معنایی میگردند
که هرگز نوشته نشد.
آسمان،
در سکوتی بیانتها،
تماشا میکند،
نه صلح را،
که عروجی از جنس خاکستر،
عروجی که پرندگان را
به پرواز بیبال محکوم میکند.
میان زخمها و خاطرهها،
سؤالی بیپاسخ میماند:
آیا گلی از جنس رؤیا
در این ویرانی خواهد شکفت؟
یا زمین،
به چرخهی زوال خو خواهد گرفت
و هر شکوفهای را
به خاکستر بدل خواهد کرد؟
اما در ژرفای خاموشی،
صدایی میگوید:
خاکستر،
تنها پایان نیست،
آغازیست
برای شکوفهای که
از دل نابودی
سر برمیآورد.
تکهمسُرا
«هر بار که خاکستر فرو میریزد، رؤیایی در من شکوفه میزند»
تعریف«تکهمسُرا»
یک قطعه ی کوتاه، مستقل، اما همنوا با یک شعر یا اثر اصلی.مثل یک بند، یک تصویر، یا یک جملهی شاعرانه که با شعر اصلی همحس است، ولی خودش هم میتواند بهتنهایی بدرخشد.