شعر سپید «زبانِ فروخوردهی دیوارها»شعری مدرن با محوریت سکوت و سنگینی زبان، اثری فلسفی و انتقادی که با تحلیل فراپدیدارگرایی بیکران، جهان اشیا، انسان و خاموشی را در بازآفرینی میکند.
کلمات،
پشت پلکهای بسته،
مثل پرندههایی در قفس،
به دیوار چشم میکوبند،
اما دهانها
از ترسِ معنا
بسته ماندهاند.
شب،
در چینِ پیشانی جا خوش کرده،
نه ستارهای دارد
نه خوابی برای آرامش،
فقط چینها را
به نقشهای از فراموشی بدل کرده است.
دستها،
بر میز سرد،
مثل دو سنگِ بینام،
از خود تهی شدهاند.
هوا،
سنگینتر از سنگ،
بر شانهها میافتد،
و نگاهها،
از حجم معنا
سرریز میشوند
بیآنکه چیزی بگویند.
دیوارها،
زبانشان را فرو خوردهاند،
و فنجان چای،
دودی به هوا میفرستد
که نه از گرماست
نه از خاطره،
فقط از فراموشی.
من،
در میان این سنگینی،
میان آدمهایی که دهانشان
پر از واژه است،
اما هیچکدام
حرفی نمیزنند،
در انتهای این سطر
خاموش مان
دهام،
مثل نقطهای
که خودش را
بلعیده است.
تکهمسُرا:
«سکوت، تنها واژهایست که هیچکس جرأت گفتنش را ندارد»
تعریف«تکهمسُرا»
یک قطعه ی کوتاه، مستقل، اما همنوا با یک شعر یا اثر اصلی.مثل یک بند، یک تصویر، یا یک جملهی شاعرانه که با شعر اصلی همحس است، ولی خودش هم میتواند بهتنهایی بدرخشد