شعر سپید«نامی که در دریا تکرار شد»شعری مدرن ، اثری فلسفی و عاشقانه که با تحلیل فراپدیدارگرایی بیکران، حضور انسان، طبیعت و اشیا را در عبورهای بیپایان بازآفرینی میکند.
در کنار دریا،
موجی آمد
نامم را نوشت
و در همان لحظه،
خودش را پاک کرد.
پرندهای،
در بیوزنیِ آسمان،
نه پرواز میکرد،
نه سقوط،
فقط میان دو نبود
آویزان مانده بود.
سگها،
با تولههایی که تازه
بازی را فهمیدهاند،
در پی سایهی باد
به جستوجوی چیزی رفتند
که هرگز پیدا نمیشود.
ماهیها،
در ژرفای خاموش،
دایرهای را تکرار میکردند
که هیچ آغاز و پایانی نداشت،
و مقصد،
فقط نامی بود
که هیچکس نشنیده بود.
آفتاب،
در انحنای افق،
زمین را لمس کرد
بیآنکه بداند
عصر،
از مدتها پیش
در رگهای ما آغاز شده است.
و من،
در میان این عبورها،
زیر سایهی درختی
که چیزی از سفر نمیداند،
نشستهام
با ریگهایی
که هنوز ردّ قدمها را
مثل زخم،
نگه داشتهاند.
شب نزدیک شد،
دریا آرام گرفت،
موجها زمزمه کردند،
و نسیم،
در آخرین گردش خود،
نامم را در گوش آب خواند،
بیآنکه بداند
آب،
هیچ نامی را
برای همیشه نگه نمیدارد.
تکهمسُرا:
«هر بار که موج برگشت، نامم را با خود برد، و من در بیکرانگی تو دوباره نوشته شدم»
تعریف«تکهمسُرا»
یک قطعه ی کوتاه، مستقل، اما همنوا با یک شعر یا اثر اصلی.مثل یک بند، یک تصویر، یا یک جملهی شاعرانه که با شعر اصلی همحس است، ولی خودش هم میتواند بهتنهایی بدرخشد