bg
«شعر سپید: تجربه زیسته در باغ واژه‌های پارسی»
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/07/09
تعداد نمایش :‌ 9



شعر سپید« تجربه زیسته در باغ واژه‌های پارسی» بازآفرینی واژه‌های آشنا در بافتی نو، پلی میان سنت و امروز.» محمدرضا گلی احمدگورابی


واژه‌ای کهنه را در دهان گرفتم،

اما در آینه‌ی امروز

به هزار پرنده‌ی ناشناخته بدل شد

که هرکدام، افقی تازه را گشودند.

«قبله‌ی قلبم» بر دیوار شهر نوشته شد،

رهگذران آن را خواندند

و هرکس قبله‌ای دیگر در دل خود یافت.

«زلف» را به باد سپردم،

باد اما نه قصه‌ی دیروز،

که نقشه‌ی فردا را بر شن‌های کویر نوشت.

«دلِ بینا» در تاریکی گشوده شد،

نه برای دیدن گذشته،

که برای لمس کردنِ اکنون،

اکنونی که از تکرار،

زاویه‌ای تازه از آزادی می‌سازد.

رخداد زبانی،

نه در واژه،

که در جابه‌جایی جهان در یک جمله متولد می‌شود.

غزل، اگرچه ریشه در خاک دارد،

اما شاخه‌هایش در آسمان امروز می‌رقصند،

و من از واژه‌های آشنا،

پُلی می‌سازم میان گذشته و آینده،

پُلی که نه تقلید است،

نه اسارت،

که آزادیِ تجربه‌ی زیسته‌ی من

است.

تک‌همسُرا:

«در چشم‌هایت جهان دوباره آغاز می‌شود، حتی اگر تاریخ هزار بار به پایان رسیده باشد.»

تعریف«تک‌همسُرا»

یک قطعه‌ ی کوتاه، مستقل، اما هم‌نوا با یک شعر یا اثر اصلی. مثل یک بند، یک تصویر، یا یک جمله‌ی شاعرانه که با شعر اصلی هم‌حس است، ولی خودش هم می‌تواند به‌تنهایی بدرخشد.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران