شعر «در آستانه صبح»: سنگی که به عبور آب میاندیشید، غافل از گذر خودش. این شعر کوتاه و عمیق، تأملی است بر بیثباتی جهان و ناآگاهی انسان از گذر زمان. خوانش این اثر فلسفی از شاعر معاصر.
در آستانهی صبح
سنگی بر لب جوی نشسته بود
و به عبور آب
فکر میکرد
بیآنکه بداند
خود نیز
در گذر است.