«آیینهٔ آغاز» غزلی عرفانی و موزون از است که نگاهی ژرف به سلوک درونی، حضور معشوق الهی، و عبور از نفس دارد. این اثر با تصویرهایی از شب، دعا، ماه، کعبه، و پرواز، مخاطب را به سفری درونی و روحانی دعوت میکند. زبان شاعرانه، موسیقی معنوی و قافیههای خوشنشسته. مناسب برای علاقهمندان به شعر عرفانی، ادبیات فلسفی، و غزلهای پر از تصویر و معنا.
در دل شب نفسم تا به دعا باز شود
سایهات قامت ذکر است، اگر راز شود
هر که بر خاک تو افتاد، شفا یافت از آن
کف دریا به گمانم، لب دمساز شود
باد اگر پرده براندازد از آن چهرهی نور
ماه در حیرت رخسار تو ممتاز شود
ماهِ من! قامت تو آینهٔ کعبه ماست
قبله بر قامت خانه برانداز شود
هر نفس نام تو بر لب، همه ذکریست به عشق
هر که بینام تو برخاست، سبکساز شود
از تماشای تو دل سیر نمیگردد باز
کار دل هم به تپیدن ز تو آغاز شود
در عبور از نفس خفته دلم گم شده بود
عشق پیدا شد و آیینهٔ آغاز شود
پرده بردار، که جان در تب لبخند تو ماند
هرسخن با نفست نغمه ی اعجاز شود
چشم وا کردم و دیدم که به جز نام تو نیست
هر چه در خلوت دل هست، چو آواز شود
گرچه خاکم، پی من گر حریمت برسد
ذره ذره همه همچون پر پرواز شود
تک همسرا
در دل شب، نفسم با تو به پرواز رسید
ذرهای نور تو کافیست، که آغاز شود