تحلیل شعر «سهم تو از جهان» رحمان کاظمی بر اساس نظریه سوزان سونتاک | نقد ادبی و زیباییشناسی مدرن
در این مقاله، شعر «سهم تو از جهان» از رحمان کاظمی را با رویکرد سوزان سونتاک بررسی میکنیم.سونتاک در آثارش بهویژه در «علیه تفسیر» و «زیباییشناسی احساس» بر تجربهی حسی، شدت حضور و مقاومت در برابر تفسیر بیش از حد تأکید داشت. در اینجا ما نیز براساس آن تحلیلی جامع از تجربهی حسی، استعارهها، ایجاز و تصاویر تکاندهندهی شعر ارائه میدهیم و نشان میدهیم چگونه این متن با نظریههای مدرن نقد ادبی و زیباییشناسی معاصر همخوانی دارد.محمدرضا گلی احمدگورابی/زهرا روحیفر
«سهم تو از جهان»
سهم تو از جهان
اضطراب بی ثمری است
که ریشه درختان را می جود
تکه ای از آسمان خسته و پیر
کوههای پراکنده
وجنگل خاموش را
که از کودکی
زبان درنیاورده اند
بردار و برو
نقشه جغرافیای ما
به خط بریل نیست
که هر چه دست بسایی
بیشتر ببری
بس است
به خانه اول خود برگرد
گورهای زیادی
دهان گشوده
منتظر تو
ایستاده اند
#رحمان _کاظمی
تحلیل شعر «سهم تو از جهان» بر اساس نظریه سوزان سونتاک
۱. مقدمه
سونتاک معتقد بود که هنر باید بیش از آنکه «معنا» تولید کند، شدت تجربه ایجاد کند. او در برابر «هرمنوتیک معنا» از هنری که حواس و بدن ما را درگیر کند، دفاع می کرد. شعر کاظمی با تصاویر خشن، تلخ و تکاندهندهاش دقیقاً چنین تجربهای میسازد: اضطراب، بیثمری، درختانی که ریشهشان جویده میشود، آسمانی خسته و پیر، جنگلی خاموش، و در نهایت گورهایی که دهان گشودهاند. این تصاویر بیش از آنکه نیازمند تفسیر باشند، باید زیسته شوند؛ خواننده آنها را حس میکند، نه صرفاً میفهمد.
۲. علیه تفسیر: شدت حضور
سونتاک میگفت تفسیر بیش از حد، هنر را فقیر میکند. در این شعر، اگر بخواهیم هر تصویر را به استعارهای اجتماعی یا سیاسی تقلیل دهیم، از شدت تجربهی آن کاسته میشود. مثلاً «اضطراب بیثمری که ریشه درختان را میجود» را میتوان استعارهای از بحران زیستمحیطی یا اجتماعی دانست، اما سونتاک به ما یادآوری میکند که پیش از هر چیز باید حس جویدهشدن ریشهها را تجربه کنیم: خشونت، نابودی و بیپناهی. این تجربهی حسی، جوهر شعر است.
۳. زیباییشناسی سکوت و ایجاز
شعر با جملات کوتاه و ضربهای ساخته شده است. هر سطر مثل یک ضربهی چکش بر ذهن خواننده فرود میآید: «بردار و برو»، «بس است»، «به خانه اول خود برگرد». این ایجاز و قطعیت، همان چیزی است که سونتاک آن را زیباییشناسی سکوت مینامید؛ جایی که ناگفتهها و خلأها بهاندازهی گفتهها معنا دارند. شعر با حذف توضیح و تفسیر، تنها تصویر و فرمان باقی میگذارد.
۴. استعاره و نقد آن
سونتاک در کتاب «بیماری همچون استعاره» هشدار میدهد که استعارهها میتوانند واقعیت را تحریف کنند. اما در این شعر، استعارهها (مثل «نقشه جغرافیای ما به خط بریل نیست») نه برای پنهانکردن، بلکه برای شدیدتر کردن تجربهی حسی بهکار رفتهاند. خواننده نابینایی را تصور میکند که با دست بر نقشه میکشد اما چیزی نمییابد؛ این استعاره تجربهی بیراهی و بیمعنایی را ملموستر میسازد.
۵. شعر بهمثابه تصویر
سونتاک در «دربارهی عکاسی» میگوید تصاویر حافظهی جمعی ما را میسازند. شعر کاظمی نیز مانند مجموعهای از عکسهای سیاه و سفید است: آسمانی خسته، کوههای پراکنده، جنگلی خاموش، گورهایی دهانگشوده. این قابها نه روایت خطی، بلکه مونتاژی از تصاویراند که شدت تجربه را منتقل میکنند. شعر بهجای آنکه داستان بگوید، تصویر میسازد؛ درست همان چیزی که سونتاک در هنر میستود.
۶. سیاست و زیبایی
سونتاک همیشه بر پیوند هنر و سیاست تأکید داشت. در این شعر، تصاویر تلخ و ویرانگر تنها تجربهی فردی نیستند؛ آنها بار اجتماعی و تاریخی دارند. «گورهای زیادی دهان گشوده منتظر تو ایستادهاند» میتواند به خشونت جمعی، جنگ یا مرگهای تاریخی اشاره داشته باشد. اما باز هم، از نگاه سونتاک، اهمیت اصلی در شدت حضور این تصویر است، نه در معنای نمادین آن.
۷. نتیجهگیری
از منظر سونتاک، شعر «سهم تو از جهان» نمونهای از هنری است که باید زیسته شود، نه تفسیر شود.
- تصاویر خشن و تلخ، تجربهای مستقیم از اضطراب و نابودی میسازند.
- ایجاز و سکوت، شدت ضربهی شعر را افزایش میدهند.
- استعارهها تجربهی حسی را تشدید میکنند، نه اینکه آن را پنهان کنند.
- ساختار تصویری شعر، آن را به عکاسی و سینما نزدیک میکند.
- در نهایت، شعر همزمان یک تجربهی زیباییشناختی و یک بیانیهی اجتماعی است.
بنابراین، بر اساس نظریهی سوزان سونتاک، این شعر نه صرفاً متنی برای تفسیر، بلکه شیئی حسی در جهان است؛ چیزی که باید با بدن و حواس تجربه شود، نه فقط با ذهن.