bg
کتابخانه‌ای که مرا به یاد پاییز انداخت
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/07/02
تعداد نمایش :‌ 10


شعر سپید باحس نوستالژیک از کتابخانه‌ی شهرم؛ روایتی از فراموشی، حافظه‌ی جمعی، و هویت گمشده در فضای عمومی


در کتابخانه‌ی شهر
بوی کاغذهای کهنه
با صدای برگ‌های پاییز
قاطی شده بود

میزها
مثل خاطره‌هایی که
کسی فراموش‌شان کرده
خاموش و بی‌صدا

پیرمردی
با دست‌های لرزان
کتابی را ورق می‌زد
که هیچ‌کس دیگر
نمی‌خواست بخواند

من،
کنار قفسه‌ای ایستاده بودم
که نامم را نمی‌شناخت
و فهمیدم
کتابخانه
مرا به یاد نمی‌آورد

«تک‌همسُرا»
کتابخانه،
نام مرا از حافظه‌اش پاک کرده بود

تعریف«تک‌همسُرا»
یک قطعه‌ ی کوتاه، مستقل، اما هم‌نوا با یک شعر یا اثر اصلی.مثل یک بند، یک تصویر، یا یک جمله‌ی شاعرانه که با شعر اصلی هم‌حس است، ولی خودش هم می‌تواند به‌تنهایی بدرخشد

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران