شعر سپید باحس نوستالژیک از کتابخانهی شهرم؛ روایتی از فراموشی، حافظهی جمعی، و هویت گمشده در فضای عمومی
در کتابخانهی شهر
بوی کاغذهای کهنه
با صدای برگهای پاییز
قاطی شده بود
میزها
مثل خاطرههایی که
کسی فراموششان کرده
خاموش و بیصدا
پیرمردی
با دستهای لرزان
کتابی را ورق میزد
که هیچکس دیگر
نمیخواست بخواند
من،
کنار قفسهای ایستاده بودم
که نامم را نمیشناخت
و فهمیدم
کتابخانه
مرا به یاد نمیآورد
«تکهمسُرا»
کتابخانه،
نام مرا از حافظهاش پاک کرده بود
تعریف«تکهمسُرا»
یک قطعه ی کوتاه، مستقل، اما همنوا با یک شعر یا اثر اصلی.مثل یک بند، یک تصویر، یا یک جملهی شاعرانه که با شعر اصلی همحس است، ولی خودش هم میتواند بهتنهایی بدرخشد