تا دست تو در دست و ز تو کام گرفتم
تشویشَ دلم رفت و من آرام گرفتم
تا موی شِکن در شِکَنت باد به هم ریخت
صد شعر و غزل از رُخَت الهام گرفتم
از چشمه ء عشقی و به من آب حیاتی
هر جرعهات از *ساغرِ زَرفام گرفتم
از آمدنت دل شده منشورِ محبت
اکنون پسرِ مِهرِ زمان نام گرفتم
آیین وفا از من اگر رو به کمال است
نزدت به *تَلَمُّذ شدم احکام گرفتم
اکنون که وفاداریِ تو *وام گرفتم
پیشی ز رقیبان قََدِ صد گام گرفتم
زین خیل تهی دست کنون طعنه و تهمت
گه واضح و گه مبهم از*ایهام گرفتم
او که به *تَضَرُّع بکند حرف دلش فاش
از بغض و حسد؛ گاه به دشنام گرفتم
*زنجیر تَغافل زدهام بر سخن غیر
از همهمه بیزارم و سرسام گرفتم
آنها پیِ آبند؛ ولی رو به سرابند
وقتی تو ز من ؛ من ز تو الزام گرفتم
صیادِ دلم گشتهای بیزحمت دانه
صیدم که به اصرارِ خودم دام گرفتم
تو کعبهء عشقی به من و قِبلهء این دل
از بهر طوافت به دل *اِحرام گرفتم
به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
مهردادپورانیان
☑️توضیحات لازم و معانی کلماتِ نامأنوس👇
*ساغر زرفام : ۱_جام طلا ۲_جامی به رنگ طلا
مورد ۱(جام طلا) در افسانهها و اساطیر جایگاه ویژهای دارد. این جام اغلب به عنوان یک شیء مقدس یا نمادی از قدرت و ثروت در نظر گرفته میشود.
در برخی داستانها، جام طلا به عنوان ظرفی برای نوشیدن از آب حیات استفاده میشود و به این ترتیب، هر دو موضوع با هم ترکیب میشوند.
و
مورد ۲ را میشه بعنوان کنایه از قلبی عاشق( دلی که رنگ عاشقی بخود گرفته)درنظر گرفت
هردو مورد روی شعر جواب میده دارای معنی مرتبط با بقیه اجزای شعر هستند
*وام گرفتن: مال خود کردن(معانی دیگری هم مثل قرض گرفتن داره که به شعر ما مرتبط نیست)
*ایهام: به گمان انداختن، دو به شک کردن کسی
تَضَرُّع(تَ ضَ ر رُع) : زاری کردن
*زنجیر تغافل: در لغت به معنای « نادیدهگیری» یا «چشمپوشی» هست و در اصطلاح، به حالتی گفته میشه که فرد عمداً یا از روی عمد، مسائل یا رفتارهای ناخوشایند یا اشتباه دیگرانو نادیده میگیره و وانمود میکنه که متوجه آنها
*تَلَمُّذ(تَ لَ م مُ ذ): شاگردی کردن، یادگیری از استاد یا معلم
*الزام گرفتن: قرار دادن شخص تحت یک تعهد یا مسئولیت، ایجاد یک تکلیف یا وظیفه برای کسی.(معانی دیگرم داره که به شعر ما مربوط نیست)
*احرام گرفتن: در اصطلاح فقهی و مناسک حج و عمره، به معنای آغاز اعمال حج و عمره با نیت و پوشیدن لباس احرام و گفتن تلبیه (لبیک) است.