bg
شعر سپید ،«شهر بی‌خواب»
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/06/24
تعداد نمایش :‌ 2


شعر سپید «شهر بی‌خواب» روایتی سوررئالیستی و فلسفی از جامعه‌ای‌ست که رؤیا را فراموش کرده و در کابوس دیگران زندگی می‌کند. .
در میدان،

ساعت‌ها برعکس می‌چرخند

و عقربه‌ها

به جای زمان،

نام خیابان‌ها را نشان می‌دهند.

مردم،

با چشم‌های دوخته به کفش‌هایشان،

در صفِ خریدِ سایه‌های خود ایستاده‌اند

و هیچ‌کس نمی‌پرسد

چرا پرچم‌ها

بی‌باد،

در باد تکان می‌خورند.

کودکی

در حیاطِ مدرسه

با گچِ آبی،

روی دیوارِ خاکستری،

دری به سمتِ آسمان می‌کشد

و معلم،

با خط‌کشِ فلزی،

ابرها را از تخته پاک می‌کند.

در این شهر،

هیچ‌کس خواب نمی‌بیند

جز پیرمردی که هر شب

در ایستگاهِ خالیِ قطار

برای نیمکت‌ها

قصه‌ی پرواز می‌گوید

و بلیت‌ها را

به پرندگان بی‌نام می‌فروشد.

من،

در میان این همه بیداریِ کور،

چشم‌هایم را بستم

و دیدم

که کابوسِ دیگران

چطور از پلک‌هایم بال

ا می‌رود

تا به پشتِ پیشانی‌ام برسد.

«تک‌همسُرا»

وقتی رؤیا نباشد، دیوارها نفس می‌گیرند

و ما، در اتاق‌های بی‌پنجره، آسمان را فراموش می‌کنیم

تعریف«تک‌همسُرا»

یک قطعه‌ ی کوتاه، مستقل، اما هم‌نوا با یک شعر یا اثر اصلی.

مثل یک بند، یک تصویر، یا یک جمله‌ی شاعرانه که با شعر اصلی هم‌حس است، ولی خودش هم می‌تواند به‌تنهایی بدرخشد.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران