شعر سپید «در دهان جهان، سکوت میجوشد» ، سکوت را زبان عمیق فهم معرفی میکند
در دهان جهان،
سکوت میجوشد،
نه از ترس،
بلکه از فهمی که واژهها را
بیپناه میبیند.
در امتداد شب،
صدای نیامده
از گلوی درختان بالا میرود،
و برگها،
با زبان بیزبانشان
به مرگِ معنا اشاره میکنند.
من،
در ایستگاه بینامی
با چمدانی پر از سوال
و بلیطی که مقصدش
فهمِ بیصداست،
منتظر قطاریام
که هرگز نمیرسد.
سکوت،
نه خلأ،
که انباشتِ معناست
در غیابِ تفسیر.
و تو،
که با چشمهایت
حرف میزنی،
در من
زبانِ تازهای میکاری
که واژه ندارد
اما جهان را میفهمد.
«تکهمسُرا»:
سکوت،
تنها واژهایست که جهان را بیفریاد میفهمد
تعریف«تکهمسُرا»:
یک قطعه ی کوتاه، مستقل، اما همنوا با یک شعر یا اثر اصلی.
مثل یک بند، یک تصویر، یا یک جملهی شاعرانه که با شعر اصلی همحس است، ولی خودش هم میتواند بهتنهایی بدرخشد.