شعری سپید موجحسی دربارهی مواجهه با خودِ ناآشنا؛ تجربهی درونی از بیگانگی، در آینه کسی بود که من نبودم چشمها آشنا نبودند و لبها حرف مرا نمیزدند من از خودم عبور کردم