کتاب «آفتاب در پیراهن خیس» اثر دکتر رحمان کاظمی، مجموعهای است که با جسارت و ظرافت، مرزهای شعر کلاسیک و نو را درمینوردد و مخاطب را به سفری درونی و اجتماعی میبرد. این اثر نهتنها از نظر زبانی و ساختاری چشمنواز است، بلکه از حیث مضمون نیز لایههای عمیقتری از تجربه انسانی را کاوش میکند
- تصویرسازیهای قدرتمند و نمادین
شعرهایی مانند «ضحاک درون ماست» با بهرهگیری از اسطورهها، به نقدی فلسفی و روانشناختی از انسان معاصر میپردازند. مار دوسر، نمادی از تضادهای درونی و سرنوشت محتوم بشر است که در قالبی شاعرانه بیان میشود.
- بیان احساسات با زبانی لطیف و موجدار
در شعر «فردا اثری از تو نمیماند و من»، شاعر با زبانی ساده اما پر از اندوه و زیبایی، به ناپایداری عشق و هستی اشاره میکند. این نوع بیان، همدلی مخاطب را برمیانگیزد و او را درگیر فضای شعر میکند.
- ترکیب خیال و واقعیت در قالبی موسیقایی
شعر «در خواب هزار موج را تا زدهام» با ریتمی روان و تصاویری خیالانگیز، تجربهای شاعرانه از سفر درونی و وصال را به تصویر میکشد. استفاده از استعارههایی چون «قایقی از هیچ» نشاندهنده توانایی شاعر در خلق معنا از خلأ است.
- نگاه اجتماعی و فلسفی در کنار عاشقانهسرایی
این کتاب تنها به احساسات فردی نمیپردازد، بلکه دغدغههای اجتماعی، تاریخی و هستیشناختی را نیز در خود جای داده است. همین تنوع موضوعی، اثر را از یک مجموعه صرفاً عاشقانه فراتر میبرد و به آن عمق میبخشد.
در مجموع، «آفتاب در پیراهن خیس» اثریست که با زبان شاعرانه، نگاه ژرف، و فرمهای متنوع، میتواند مخاطب را به تأمل و تجربهای تازه از شعر فارسی دعوت کند. این کتاب نهتنها برای دوستداران شعر، بلکه برای کسانی که به دنبال کشف لایههای پنهان درون و جامعه هستند، خواندنی و الهامبخش است.
نمونه اشعار
۱)
ضحاک درون ماست مار دو سریم
آمیزه خون ماست مار دو سریم
تصویر سرشت ما در آینه دق
تقدیر قرون ماست مار دوسریم
۲)
فردا اثری از تو نمیماند و من
خون در جگری از تو نمیماند و من
این گونه که آسمان پر از نیزه شده
بالی و پری از تو نمیماند و من
۳)
در خواب هزار موج را تا زدهام
بر موج کف آلود کف پا زدهام
بیدار شدم ساحل آغوش تو گفت
با قایقی از هیچ به دریا زده ام