bg
زنده ام
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/06/04
تعداد نمایش :‌ 18

در هوایِ دیدنِ
رویِ نگارم زنده‌ام
با دلِ بی‌تاب و
چشمِ اشکبارم زنده‌ام

در شبِ تاریکِ هجران،
بی‌قرارم بی‌صدا
با امیدِ صبحِ وصلِ
آن نگارم زنده‌ام

هر نسیم از کویِ او
بویی بیاورد مرا
در خیالِ عطرِ آن گل،
بی‌قرارم زنده‌ام

چشمِ من در حسرتِ
دیدارِ آن ماهِ تمام
با تمنایِ نگاهش،
بی‌قرارم زنده‌ام

دل به یادش
چون پرنده در قفس
می‌نالد آه
با نوایِ ناله‌ها،
در روزگارم زنده‌ام

اشکِ من جاری‌ست
از شوقِ وصالش هر سحر
در غمِ عشقش،
به هر دم، انتظاری زنده‌ام

هر شب از یادش
دلم شعری سراید بی‌صدا
با صدایِ خامُشِ دل،
در مدارم زنده‌ام

در سکوتِ لحظه‌ها،
نامش مرا آرام کرد
با نوایِ بی‌نوایی،
در کنارم زنده‌ام

هر نگاهش
آتشی در جانِ من افروخته
با شرارِ آن نگاهِ
بی‌قرارم زنده‌ام

در دلِ شب،
ماه را خواندم که از او بشنوم
با دعایِ بی‌جوابم،
در حصارم زنده‌ام

هر نسیم از کوچه‌اش
بویی نیاورده دگر
با خیالِ آن گذشته،
یادگارم زنده‌ام

در غبارِ خاطراتش،
ردِ پایی مانده است
با همان ردِ قدم‌ها،
در غبارم زنده‌ام

هر غزل از نامِ او
آغاز شد در دفترم
با ورق‌هایِ پر از عشق،
افتخارم زنده‌ام

در دلِ من آتشی
از شوقِ دیدارش هنوز
با همان آتش،
در این شب، بی‌قرارم زنده‌ام

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران