bg
بیداری شهر در رویا
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/06/02
تعداد نمایش :‌ 6

آن‌جا
شهری هست
که خورشیدش
هرگز طلوع نمی‌کند
مگر در خوابِ کسی
که نامش را فراموش کرده‌اند

خیابان‌هایش
با خاطره فرش شده‌اند
و چراغ‌هایش
با اشک‌هایی
که هرگز ریخته نشدند
روشن می‌شوند

در آن شهر
خانه‌هایی هست
که پنجره‌هایشان
به گذشته باز می‌شوند
و در هر اتاق
کسی
با صدای یک بوسه
زندگی می‌کند

ساکنانش
نه آدم‌اند
نه خیال
آن‌ها رؤیاهایی هستند
که از ذهنِ شاعران
فرار کرده‌اند

در آن شهر
قطارها
به سمت آینده‌ای
که هرگز نمی‌رسد
حرکت می‌کنند
و ایستگاه‌ها
نام‌هایی دارند
که فقط در خواب شنیده می‌شوند

در آن شهر
عشق
با زبانِ باد
نوشته می‌شود
و بوسه‌ها
روی دیوارهایی
که از مه ساخته شده‌اند
جا می‌مانند

من آن‌جا بودم
در لحظه‌ای
که جهان
برای یک نفس
ساکت شد
و شهر
چشمانش را
باز کرد

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران