bg
درختی که مرا به یاد آورد
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/05/29
تعداد نمایش :‌ 6


در انتهای کوچه
درختی هست
که هیچ‌کس نامش را نمی‌داند
اما همه
از کنارش عبور کرده‌اند

او
سایه‌اش را بی‌منت بخشیده
به عاشقانی
که حرف‌شان را نمی‌زدند

در برگ‌هایش
صدای خنده‌ی کودکی هست
که حالا
پیر شده

در تنه‌اش
ردی از چاقوی نوجوانی هست
که نام کسی را نوشت
و هیچ‌وقت نگفت
دوستش دارد

درخت
حافظه دارد
نه از جنس کلمه
از جنس لمس

باران که می‌بارد
او چیزی زمزمه می‌کند
نه برای ما
برای خودش

درخت
خاطرات را نگه می‌دارد
نه در صندوق
در ریشه

هر بهار
چیزی را به یاد می‌آورد
هر پاییز
چیزی را فراموش می‌کند

درخت
شاهد بوده
به رفتن‌ها
به آمدن‌ها
به ماندن‌هایی
که بی‌صدا بودند

کسی
زیر شاخه‌هایش گریه کرده
کسی
زیر شاخه‌هایش خواب دیده
کسی
زیر شاخه‌هایش مرده

درخت
حرف نمی‌زند
اما می‌داند

می‌داند
که زمان
همیشه رو به جلو نمی‌رود
گاهی
در یک برگ
ایست می‌کند

من
هر بار که از کنارش می‌گذرم
احساس می‌کنم
کسی مرا صدا زده

نه با صدا
با خاطره

درختی هست
که مرا به یاد آورد
وقتی خودم
فراموش کرده بودم

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
زهرا روحی فر
0
0

هزاران درود.بسیار زیبا و لطیف