bg
هویتِ قرضی
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/05/28
تعداد نمایش :‌ 11



لباسِ کهنه‌ی پدرم را پوشیدم،
تا شاید کسی
نامم را به یاد آورد.

در آیینه،
چهره‌ای بود
که شبیه من نبود،
اما گریه‌اش آشنا بود.

کفش‌های برادرم
اندکی بزرگ‌تر بودند،
با هر قدم،
خاطره‌ای از او
در خاک فرو می‌رفت.

در کوچه،
مادری مرا به نامِ دیگری صدا زد،
و من
برای لحظه‌ای
احساس کردم
دوست‌داشتنی‌ام.

هویت،
چیزی نیست که در شناسنامه بنویسند،
گاهی
در نگاهِ رهگذری
که تو را با کسی اشتباه می‌گیرد،
پنهان می‌شود.

من
از تکه‌تکه‌ی آدم‌ها
خودم را ساخته‌ام،
با صدای این
و دلتنگیِ آن،
با واژه‌هایی
که از دهانِ دیگران افتاده‌اند
و در دلِ من جوانه زده‌اند.

من
خودِ قرضی‌ام،
اما راست می‌گویم
وقتی می‌گویم:
دوستت دارم.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
زهرا روحی فر
0
0

درود بیکران و بسیارژرف نداشتید. مهم همین است که اگر می گوییم راست بگوییم بویژه کلمات جانبخش عاطفی جز در معنای خویش به کار نبریم. آفرین