«تقدیر چنین باشد، دلتنگی و رویایی
از وصل نبردم سود، پس دوری و تنهایی
از ناز نگاهت یار، شوری به دلم افتاد
ای عشق عزیز من، وقت است که باز آیی »
هر لحظه که میبارد، باران به دلِ خسته
چون اشکِ من افتاده، بر خاکِ تمنایی
دل در تب دیدارت، چون شمعِ شبانگاهی
میسوزد و میخندد، با گریهی پنهانی
ای کاش بیایی باز، با عطرِ نفسهایت
تا زنده شود این دل، با مهرِ تو، زیبایی
دوبیت اول متعلق به استاد محمد باقر انصاری می باشد