bg
غبارِ هجران
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/05/25
تعداد نمایش :‌ 3

غبارِ هجران

دل سپردم به غمی بی‌سر و سامان، ای دل،
گم شدم در تب و تابِ غم پنهان، ای دل.

آن خیالات وصالی که به وصلت نرسید
ماند دل در قفسِ حادثه‌ها، جان، ای دل.

یار در سایه گذر کرد و نگاهی نفکند،
شد خیالِ رخ او، نغمهٔ طوفان، ای دل.

چشمِ خونبارِ من از اشک جدایی گل کرد،
شده دریا همه ی فرش شبستان، ای دل.

حسرتی ماند به دل، واژه به لب می‌خشکید،
قصهٔ تلخ جدایی شده فرجام، ای دل.

حامدم، خسته ز راهی که افق ناپیداست،
در هوای غم تو مانده پریشان، ای دل.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
زهرا روحی فر
0
0

آفرین و احسنت. دستمریزاد.