راستی چرا؟
رودها بیوقفه جاریاند
اما بعضی حرفها هرگز گفته نمیشوند
راستی چرا؟
خورشید هر روز طلوع میکند
اما امید گاهی در غروب میماند
راستی چرا؟
باران برای همه میبارد
اما دلها هنوز خشکاند
راستی چرا؟
راهها برای رسیدن ساخته شدهاند
اما بعضی سفرها پایان ندارند
راستی چرا؟
دیوارها میان خانهها قد میکشند
اما میان دلها فرو میریزند
راستی چرا؟
آسمان بیحد و مرز است
اما فکرهای ما گاهی زندانی میشوند
راستی چرا؟
سایهها همیشه همراهند
اما آدمها گاهی تنها میمانند
راستی چرا؟
پنجرهها باز میشوند
اما بعضی چشمها بسته میمانند
راستی چرا؟
لبخندها کوتاهند
اما غمها طولانی
راستی چرا؟
گلها میشکفند بیآنکه بپرسند
اما ما همیشه دنبال دلیل میگردیم
راستی چرا؟
پرندگان بینقشه پرواز میکنند
اما ما با هزاران نقشه راه را گم میکنیم
راستی چرا؟
قطرهای باران روی برگ آرام میگیرد
اما دل آدمی به این سادگی آرام نمیشود
راستی چرا؟
بعضی زخمها با زمان خوب میشوند
اما بعضی یادها با هیچ چیز فراموش نمیشوند
راستی چرا؟
حقیقت همیشه ساده است
اما ما آن را پیچیده میکنیم
راستی چرا؟
درختان بدون تردید ریشه میدوانند
اما ما همیشه در شک و پرسش غرقیم
راستی چرا؟
ماه کامل میشود
اما انسان همیشه در جستجوی نیمهی گمشده است
راستی چرا؟
پاییز درخت را سبکبال میکند
اما خاطرات ما را سنگینتر میسازد
راستی چرا؟
دریاها پایان دارند
اما امواج هیچگاه متوقف نمیشوند
راستی چرا؟
پلکها چشم را میبندند
اما نمیتوانند دل را آرام کنند
راستی چرا؟
گاهی باید بگذریم
اما دل عبور را نمیپذیرد