bg
در مسیر بی‌واژگی
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/05/17
تعداد نمایش :‌ 6

نه از مسیرِ توام، نه از عبورِ دیر
من از سکوتِ سنگ، تو از صدایِ شیر

نه در تو آتش است، نه در تو بادِ گرم
نه در تو روشنی، نه در تو رنگِ نرم

من از تبارِ خاک، ولی بی‌نام و نور
تو از گذارِ شب، ولی بی‌راه و دور

در من نه سایه هست، نه روشنایِ ناب
در من نه خوابِ شب، نه بیداریِ آب

تو از گریزِ وهم، من از سکونِ خاک
تو از عبورِ سرد، من از تپشِ پاک

در تو نه نغمه هست، نه زمزمه‌ی بلند
در تو نه لحظه‌ای، نه خاطره‌ی گزند

من از تبارِ کوه، ولی بی‌قله‌ام
در من صدایِ دور، ولی بی‌حمله‌ام

تو از عبورِ تلخ، من از رسیدنِ خام
تو از سکوتِ شب، من از صدایِ شام

در من نه واژه هست، نه حرفِ بی‌قرار
در من نه نقشِ نو، نه رنگِ بی‌مدار

تو از گسستِ نور، من از طلوعِ سرد
تو از عبورِ وهم، من از حضورِ درد

در من نه فصلِ نو، نه برگِ تازه‌ای
در من نه ریشه هست، نه خاکِ ماسه ای

تو از تمامِ شب، ولی بی‌صبحِ نو
من از تمامِ روز، ولی بی‌لحظه‌جو

در من نه شوقِ زیست، نه شورِ بی‌نشان
در من نه آسمان، نه پرتوِ جهان

تو رفته‌ای، ولی من از تو دور نیستم
در من هنوز رد، هنوز ردپایِ هست

در من هنوز صدا، هنوز نغمه‌ی خام
در من هنوز نور، هنوز آینه‌ی شام

اگرچه در تو نیست، اگرچه در تو کم
در من هنوز شور، هنوز شعله‌ی غم

نه از تو می‌گریزم، نه در تو می‌نشینم
من از سکوتِ تو، به واژه می‌رسیم

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران