bg
ناگزیر از تو
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/05/17
تعداد نمایش :‌ 2

نه از تو می‌گریزم، نه در تو می‌نشینم
من از تلاقیِ دو مسیرِ بی‌صدا
در امتدادِ فصلِ فراموش‌شده‌ام
با ریشه‌های خشک، ولی بی‌ادعا

در من نه آسمان، نه پرچمِ بلند
در من نه بادهای موافق، نه موجِ تند
در من فقط تپش‌های بی‌مرزِ خاک
در من فقط سکوتِ درختانِ بی‌پرند

تو از کدام سمت به من خیره مانده‌ای؟
با چشم‌های بسته، ولی پر از سؤال
با دست‌های سرد، ولی پر از نیاز
با ذهنی از تبارِ تردید و احتمال

من از کدام لحظه به خود بازگشته‌ام؟
با پاشنه‌های خسته، ولی بی‌ادعا
با پیکری که از تپش افتاده است و باز
با خاطری که از تو نمی‌خواهد دعا

در من نه آتش است، نه بارانِ بی‌قرار
در من نه سنگِ سخت، نه خاکِ نرم و رام
در من فقط تلاطمِ بی‌نام و بی‌نشان
در من فقط تماشای یک منظره‌ی خام

تو از کدام واژه به من فکر می‌کنی؟
وقتی که هیچ حرف، نمی‌ماند به جا
وقتی که هیچ جمله نمی‌سازد امید
وقتی که هیچ لحظه نمی‌ماند وفا

من از کدام سمت به تو فکر می‌کنم؟
وقتی که هیچ راه، نمی‌رسد به تو
وقتی که هیچ فصل، نمی‌سازد صدا
وقتی که هیچ خاک، نمی‌پرورد سبو

نه از تو می‌گریزم، نه در تو می‌نشینم
من از تلاقیِ دو مسیرِ بی‌صدا
در امتدادِ فصلِ فراموش‌شده‌ام
با ریشه‌های خشک، ولی بی‌ادعا

و این چنین، در انتهای بی‌مرزِ خاک
من مانده‌ام، بدونِ پرچم، بدونِ باد
تو رفته‌ای، بدونِ مقصد، بدونِ حرف
ما مانده‌ایم، بدونِ پرسش، بدونِ یاد

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران